چهارم محرم-حضرت حر و اصحاب علیهم السلام – دو طفلان زینب علیهما السلام
۱.فتوای شریح قاضی به قتل امام حسین(ع)
در این روز از سال ۶۱ه ابن زیاد با استناد به فتوایی که از شریح قاضی گرفته بود،در مسجد کوفه خطبه خواند ومردم را به کشتن امام حسین (ع) تحریص کرد.
۲.تشویق مردم علیه امام حسین توسط عبدالله ابن زیاد
در روز چهارم محرم، عبیداللّه بن زیاد مردم کوفه را در مسجد جمع کرد و سخنرانی نمود و ضمن آن مردم را برای شرکت در جنگ با امام حسین علیهالسلام تشویق و ترغیب نمود.
به دنبال آن ۱۳ هزار نفر در قالب ۴ گروه که عبارت بودند از:
۱٫ شمر بن ذی الجوشن با چهار هزار نفر؛
۲٫ یزید بن رکاب کلبی با دو هزار نفر؛
۳٫ حصین بن نمیر با چهار هزار نفر؛
۴٫ مضایر بن رهینه مازنی با سه هزار نفر؛
به سپاه عمر بن سعد پیوستند.به هم پیوستن نیروهای فوق از این روز تا روز عاشورا بوده است.
۳.بینتیجه بودن مذاکره حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) با عمر بن سعد
برای وادار کردن لشکر وی به ترک جنگ و دعوت او و لشکرش جهت ملحق شدن به سپاه اسلام.
۴٫خلافت عثمان :
بدانکه گاهى که عمر بن الخطاب در جناح سفر آخرت بود، امر خلافت را در میان شش نفر به شورى افکند و مدت آنرا سه روز قرار داد چنانکه روز بیست و ششم ذیحجه معلوم شد. پس از آنکه عمر در سلخ ماه ذى الحجه درگذشت تا سه روز کار خلافت بجهت شورى تأخیر افتاد و عاقبت بر عثمان قرار گرفت . پس روز چهارم عثمان لباس خلافت برتن پوشید و مورخین ثبت کرده اند که بعد از استقرار امر خلافت بر عثمان بسراى خویش آمد. جماعت بنى امیه ، صغیر و کبیر به شادمانى گرد او فراهم شدند و در خانه را از بیگانگان مسدود داشتند. در این وقت ابوسفیان بانگ برداشت که آیا غیر از بنى امیه کس دیگر در این سراى مى باشد؟ گفتند: نه . گفت : اى جماعت بنى امیه از در نشاط و بازى ، این منصب خلافت را مانند گوى در میان خود، دست بدست دهید. قسم بآنکه ابوسفیان را سوگند بارور است که نه عذابى است و نه حسابى و نه بهشتى است و نه جهنمى و نه حشرى است و نه قیامتى .
عثمان چون این کلمات را شنید، بیمناک شد که اگر این کلمات گوشزد مسلمانان شود، فتنه اى بزرگ پدید آید. فرمان داد تا او را از مجلس بیرون کردند. گویند اول مسامحتى بود از عثمان در اجراى حکم خداوند. چه حکم مرتد قتل است نه اخراج از مجلس .
بالجمله ، پس از آن عبدالرحمن بن عوف بر عثمان وارد شد و عثمان را امر کرد بمسجد رود و بر منبر صعود کند. عثمان بمسجد رفت و بر منبر صعود کرد و خواست تا خطبه اى ایراد کند، راه سخن بر او مسدود شد و نتوانست چیزى بگوید. لاجرم گفت : اى مردم همانا ابوبکر و عمر ساخته این مقام مى شدند و از آن پیش که بالاى منبر شوند خطبه اى پرداخته و از بر مى کردند و بر بالاى منبر قرائت مى کردند و من تدارک این کار نکردم و عاجز ماندم و شما آن را خرده نگیرید چه احتیاج شما بامام عادل ۵۱ افزون است از امام خطیب و زود باشد که خطبه ها برحسب مراد اصغا نمائید. این کلمات بگفت و از منبر فرود آمد و بسراى خویش رفت .
در روایت روضه الاحباب است که عثمان در اول جمعه از خلافت خویش بر منبر رفت . راه سخن بر او بسته شد و نتوانست اداء خطبه کند، لاجرم ترک خطبه کرد و این کلمات بگفت و از منبر فرود آمد:
بسم الله الرحمن الرحیم ایها الناس سیجعل الله بعد عسر یسرا و بعدعى نطقا و انکم الى امام فعال احوج منکم الى امام قوال اقول قولى و استغفر الله لى ولکم .
منابع :فیض الاعلام شیخ عباس قمی- بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۸۶-
لشکر کشی شمر بن ذی الجوشن به سمت کربلا؛ وقایع روز چهارم محرم الحرام
پس از اعزام عمر بن سعد به کربلا، شمربن ذى الجوشن اولین فردى بود که با چهار هزار نفر سپاهى آزموده براى جنگ با امام حسین علیهالسلام اعلام آمادگى کرد و بعد یزید بن رکاب کلبى با دو هزار نفر و حصین بن نمیر با چهار هزار نفر و مضایر بن رهینه مازنی با سه هزار نفر به سپاه عمر بن سعد پیوستند. اما شرورترین نیروهای عبیدالله بن زیاد، لشکر شمر بن ذی الجوشن بود که به استعداد چهار هزار تن به قصد نبرد حتمی با اهل بیت پیامبر(ص) به سمت سرزمین کربلا رفتند. ورود شمر به کربلا، مصادف با روز نهم ماهمحرم بود.
شمر بن ذی الجوشن از نقش آفرینان اصلی جنایات کربلاست.او زشت رو و زشت کردار بود
سال ۶۱ هجری قمری که حرکتحسین بن علی (ع) به سمت عراق آغاز شد، شمر اخبار این حرکت را دقیقاً پیگیری میکرد. او از جمله افرادی بود که عبیدالله بن زیاد او را برای پراکنده کردن مردم کوفه از اطراف مسلم بن عقیل به دارالاماره فرستاد. پس از آنکه امام حسین به کربلا رسید،عمر بن سعد، فرمانده لشکر کوفه، قصد جلوگیری از جنگ و خون ریزی داشت و به دنبال راه حل مسالمت آمیز بوداما شمر، ابن زیاد را که به نظر میرسید با قصد عمر بن سعد موافق است به جنگ با امام تشویق کرد. عبیدالله هم نظر شمر را قبول کرد، او را فرمانده سپاه با ۴۰۰۰ جنگجو کرد و همراه با نامهای به طرف عمربن سعد فرمانده کوفه به کربلا فرستاد تا از حسین بخواهد که یا تسلیم شود و یا به جنگ تن دهد و به دنبال این نامه گفت ای عمر سعد، اگر اینکار را انجام نمیدهی از لشکر ما کناره بگیر و لشکر را به شمربن ذی الجوشن واگذار. در روز عاشورا او فرمانده پیادههای لشکر کوفه بود.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.