شهادت امام جوادالائمه علیه السلام تسلیت باد

حضرت امام محمد تقی جوادالأئمه علیه السلام امام نهم شیعیان حضرت جواد (ع ) در سال ۱۹۵هجری در مدینه ولادت یافت . نام نامی اش محمد معروف به جواد و تقی است . القاب دیگری مانند : رضی و متقی نیز داشته ، ولی تقی از همه معروفتر می باشد . مادر گرامی اش سبیکه […]

ولادت امام رضا علیه السلام مبارک باد.

اما رضا (ع) امام هشتم شیعیان است. پدر ایشان امام کاظم (ع) بود و مادر ایشان نجمه نام داشت. حضرت رضا تا قبل از هجرت به مرو در مدینه ساکن بود.

 امام رضا (ع) نزد ایرانیان بسیار محبوب هستند و با خدعه ای که مامون به کار برد ایشان روانه مشهد شدند. زندگی نامه امام رضا (ع) سرشار از ماجراهایی است که نشان از علم و بصیرت والای ایشان دارد؛

 پدر و مادر ایشان

پدر ایشان امام موسی کاظم (ع) پیشوای هفتم شیعیان بود که در سال ۱۸۳ هجری قمری به دست هارون عباسی به شهادت رسید. نام مادر گرام امام رضا (ع) نجمه بود.

تولد ایشان

حضرت رضا (ع) در یازدهم ذیقعده سال ۱۴۸ هجری در مدینه به دنیا آمد. مادر امام رضا درباره تولد ایشان می گوید:

«هنگامی که به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمی‌کردم و وقتی به خواب می‌رفتم، صدای تسبیح و تمجید حق تعالی و ذکر “لااله‌الاالله” را از شکم خود می‌شنیدم، اما چون بیدار می‌شدم دیگر صدایی بگوش نمی‌رسید. هنگامی‌که وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان می‌داد؛ گویی چیزی می‌گفت.»

زندگی امام رضا (ع) در مدینه 

حضرت رضا (ع) تا قبل از هجرت به مرو در مدینه ساکن بودند و در آنجا به هدایت مردم و تبیین معارف دینی و سیره نبوی می‌پرداختند. مردم مدینه نیز بسیار امام را دوست می‌داشتند. امام در گفتگویی که با مأمون درباره ولایت عهدی داشتند، در این باره این گونه می‌فرمایند:

«همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود و اگر از کوچه‌های شهر مدینه عبور می‌کردم، عزیرتر از من کسی نبود. مردم پیوسته حاجاتشان را نزد من می‌آوردند و کسی نبود که بتوانم نیاز او را برآورده سازم مگر اینکه این کار را انجام می‌دادم و مردم به چشم عزیز و بزرگ خویش، به من مى‌نگریستند.»

ازدواج امام رضا (ع)

همسر دائمی امام رضا (ع) ام حبیبه نام داشت اما ایشان دارای تعدادی کنیز بودند که سبیکه از جمله آن ها و مادر امام جواد (ع) بوده است.

فرزندان امام رضا (ع)

در تعداد و اسامی فرزندان امام رضا (ع) نقل های مختلفی وجود دارد؛ عده ای معتقد بودند که امام رضا (ع) دارای پنج پسر و یک دختر بوده است امّا شیخ مفید بر این عقیده است که امام هشتم (ع) فرزندی جز امام جواد(ع) نداشتند. ابن شهرآشوب و طبرسى نیز بر همین اعتقادند.

اوضاع سیاسی زمان امام رضا (ع)

مدت امامت امام هشتم در حدود ۲۰ سال بود که آن را در سه بخش جداگانه بررسی می کنیم:

ده سال اول امامت امام رضا (ع)، همزمان با زمامداری هارون.

  • در این زمان است که مصیبت دردناک شهادت پدر بزرگوارشان و دیگر مصیبت‌های اسفبار برای علویان (سادات و نوادگان امیرالمؤمنین) واقع شده است. در آن زمان کوشش‌های فراوانی در تحریک هارون برای کشتن امام رضا (ع) می‌شد تا آنجا که در نهایت هارون تصمیم بر قتل امام گرفت؛ اما فرصت نیافت نقشه خود را عملی کند.

پنج سال بعد از‌ آن، مقارن با خلافت امین

  • در زمان خلافت امین به علت مرگ هارون ضعف و تزلزل بر حکومت سایه افکنده بود و این تزلزل و غرق بودن امین در فساد و تباهی باعث شده بود که او و دستگاه حکومت، از توجه به سوی امام و پیگیری امر ایشان بازمانند.

پنج سال آخر امامت، مصادف با خلافت مأمون

  • مامون با کشتن امین حکومت را به دست گرفت و با سرکوب شورشیان فرمان خود را در اطراف و اکناف مملکت اسلامی جاری کرد. وی حکومت ایالت عراق را به یکی از عمال خویش واگذار کرد و خودش در مرو ساکن شد و فضل ‌بن ‌سهل را که مردی بسیار سیاستمدار بود، وزیر و مشاور خویش قرار داد.

سفر امام رضا (ع) به سوی خراسان

مأمون برای عملی کردن اهداف ذکر شده چند تن از مأموران مخصوص خود را به مدینه، خدمت حضرت رضا (ع) فرستاد تا حضرت را به اجبار به سوی خراسان روانه کنند. همچنین دستور داد امام (ع) را از راهی که کمتر با شیعیان برخورد داشته باشد، بیاورند. لذا امام را از مسیر بصره، اهواز و فارس به سوی مرو حرکت داد.

 

قبول ولایت عهدی

اما خطری که حکومت او را تهدید می‌کرد علویان بودند که بعد از مدتها تحمل شکنجه و قتل و غارت، اکنون با استفاده از فرصت دودستگی در خلافت، خواهان براندازی حکومت عباسی بودند؛ لذا مامون با مشورت وزیر خود فضل بن سهل تصمیم گرفت تا خلافت را به امام پیشنهاد دهد و خود از خلافت به نفع امام کناره‌گیری کند؛

با این پیشنهاد نتیجه از دو حال خارج نبود، اگر امام می پذیرفت ناگزیر، بنابر شرطی که مأمون قرار می‌داد ولایت عهدی آن حضرت را داشت و همین امر مشروعیت خلافت او را پس از امام نزد تمامی گروه‌ها و فرقه‌های مسلمانان تضمین می‌کرد. اما اگر امام خلافت را نمی پذیرفت، ایشان را به اجبار ولیعهد خود می‌کرد که در این صورت باز هم خلافت و حکومت او در میان مردم و شیعیان توجیه می شد. از طرفی او می‌توانست امام را نزد خود ساکن کند و از نزدیک مراقب رفتار امام و پیروانش باشد و هر حرکتی از سوی امام و شیعیان ایشان را سرکوب کند.

وقتی که حضرت رضا (ع) وارد مرو شدند، مأمون از ایشان استقبال شایانی کرد و در مجلسی که همه ارکان دولت حضور داشتند صحبت کرد و گفت: «همه بدانند من در آل عباس و آل علی هیچ کس را بهتر و صاحب حق‌تر به امر خلافت از علی بن موسی رضا ندیدم.» پس از آن به حضرت رو کرد و گفت: «تصمیم گرفته‌ام که خود را از خلافت خلع کنم و آن را به شما واگذار نمایم.» حضرت فرمودند: «اگر خلافت را خدا برای تو قرار داده جایز نیست که به دیگری ببخشی و اگر خلافت از آن تو نیست، تو چه اختیاری داری که به دیگری تفویض نمایی.» مأمون بر خواسته خود پافشاری کرد و بر امام اصرار ورزید. اما امام فرمودند:‌ «هرگز قبول نخواهم کرد.» وقتی مأمون مأیوس شد گفت: «پس ولایت عهدی را قبول کن تا بعد از من شما خلیفه و جانشین من باشید.» این اصرار مأمون و انکار امام تا دو ماه طول کشید و حضرت قبول نمی‌فرمودند اما مأمون بر این امر پافشاری نمود تا آنجا که مخفیانه و در مجلس خصوصی حضرت را تهدید به مرگ کرد. لذا حضرت فرمودند: «اینک که مجبورم، قبول می‌کنم به شرط آن که کسی را نصب یا عزل نکنم و رسمی را تغییر ندهم و سنتی را نشکنم و از دور بر بساط خلافت نظر داشته باشم.» مأمون با این شرط راضی شد.

شهادت امام رضا (ع)

نقل است که مامون به یکی از خدمتکارانش دستور داد که ناخن های دستش را بلند نگه دارد و سپس به سمی آغشته کند و با دست های زهرآلودش اناری را برای امام رضا (ع) دانه کند. مامون انار آلوده را نزد امام رضا (ع) آورد و اصرار کرد که آن را بخورد. امام ابتدا قبول نکرد ولی زمانی که مامون امام را تهدید به مرگ نمود اما مقداری از آن انار را خورد و بعد از گذشت چند ساعت حالش دگرگون شد و در نهایت در سحرگاه روز ۲۹ صفر سال ۲۰۳ هجری بر اثر همان انار آلوده به شهادت رسید.

 

شهادت رئیس مذهب شیعه امام جعفر صادق علیه السلام پیشاپیش تسلیت باد.

پرچمدار شیعه و رئیس مذهب جعفری، ای بلند اختر! در شب هجران تو، عالم دگرگون شده است. ای ششمین نور سرمدی، تاریخ از کدام مصیبت تو شکوه کند، آری تاریخ، شرمنده از حکایت غربت توست.

السلام علیک یا جعفر بن محمد الصادق، یابن رسول الله

نام: جعفر (به معنى نهر جارى پرفایده)
کنیه: ابو عبداللّه  لقب: صادق
 پدر: حضرت محمد بن على (ع)
مادر: معروف به ام فروه، دختر قاسم بن محمد بن ابى بکر
تاریخ ولادت: یکشنبه ۱۷ ربیع الاول ، سال ۸۳ هجرى

مکان ولادت: مدینه     مدت عمر مبارک : ۶۵ سال
علت شهادت:
 مسمومیت   قاتل ملعون: منصور دوانیقى (خلیفه عباسى)

زمان شهادت: یکشنبه ۲۵ شوال ، سال ۱۴۸ هجرى

مدفن مطهر:  قـبـر شریفش در قبرستان بقیع (واقع در مدینه منوره) در کنار قبر پدر و جدّ و عمویش امام حسن مجتبى (علیه السلام) مى باشد.

زندگینامه امام جعفر صادق(ع)

امام جعفر صادق (ع) در پگاه روز جمعه یا دوشنبه هفدهم ربیع الأول سال ۸۰ هجرى، معروف به سال قحطى، در مدینه دیده به جهان گشود. اما بنا به گفته شیخ مفید و کلینى، ولادت آن حضرت در سال ۸۳ هجرى اتفاق افتاده است. لیکن ابن طلحه روایت نخست را صحیح ‏تر میداند و ابن خشاب نیز در این باره گوید: چنان که ذراع براى ما نقل کرده، روایت نخست، سال ۸۰ هجرى، صحیح است. وفات آن امام (ع) در دوشنبه روزى از ماه شوال و بنا به نوشته مؤلف جنات الخلود در ۲۵ شوال و به روایتى نیمه ماه رجب سال ۱۴۸ هجرى روى داده است. با این حساب مى‏توان عمر آن حضرت را ۶۸ یا ۶۵ سال گفت که از این مقدار ۱۲ سال و چند روزى و یا ۱۵ سال با جدش امام زین العابدین (ع) معاصر بوده و ۱۹سال با پدرش و ۳۴ سال پس از پدرش زیسته است که همین مدت، دوران خلافت و امامت آن حضرت به شمار میآید و نیز بقیه مدتى است که سلطنت هشام بن عبد الملک، و خلافت ولید بن یزید بن عبد الملک و یزید بن ولید عبد الملک، ملقب به ناقص، ابراهیم بن ولید و مروان بن محمد ادامه داشته است.

کنیه مادر امام (ع) را ام فروه گفته ‏اند. برخى نیز کنیه او را ام القاسم نوشته و اسم او را قریبه یا فاطمه ذکر کرده ‏اند. کنیه آن حضرت ابو عبد الله بوده است و این کنیه از دیگر کنیه ‏هاى وى معروف‏تر و مشهورتر است. محمد بن طلحه گوید: برخى کنیه آن حضرت را ابو اسماعیل دانسته ‏اند. ابن شهر آشوب نیز در کتاب مناقب می ‏گوید: آن حضرت مکنى به ابو عبد الله و ابو اسماعیل و کنیه خاص وى ابو موسى بوده است.

 لقب امام صادق (ع)

 آن حضرت القاب چندى داشت که مشهورترین آنها صادق، صابر، فاضل و طاهر بود. از آنجا که وى در بیان و گفتار راستگو بود، او را صادق خواندند. 

 فضایل امام جعفر صادق (ع)

مناقب آن حضرت بسیار است که به اختصار از آنها یاد می ‏کنیم. فضایل امام صادق بیش از آن است که بتوان ذکر کرد. جمله ای از مالک بن انس امام مشهور اهل سنت است که: «بهتر از جعفر بن محمد، هیچ چشمی ندیده، هیچ گوشی نشنیده و در هیچ قلبی خطور نکرده است.» از ابوحنیفه نیز این جمله مشهور است که گفت: «ما رأیت افقه من جعفر بن محمد» یعنی: «از جعفر بن محمد، فقیه تر ندیدم.» و اگر از زبان خود آن حضرت بشنویم ضریس می گوید: امام صادق در این آیه شریفه: کل شیء هالک الا وجهه، یعنی: «هر چیز فانی است جز وجه خدای متعال،» فرمود: «نحن الوجه الذی یوتی الله منهم» یعنی «ماییم آیینه ای که خداوند از آن آیینه شناخته می شود.» بنابراین امام صادق (ع) فرموده است او آیینه ذات حق تعالی است.

شیخ مفید در ارشاد مى‏نویسد: علومى که از آن حضرت نقل کرده‏ اند به اندازه ‏اى است که ره توشه کاروانیان شد و نامش در همه جا انتشار یافت. دانشمندان در بین ائمه (ع) بیشترین نقل ها را از امام صادق روایت کرده ‏اند. هیچ یک از اهل آثار و راویان اخبار بدان اندازه که از آن حضرت بهره برده ‏اند از دیگران سود نبرده ‏اند. محدثان نام راویان موثق آن حضرت را جمع کرده ‏اند که شماره آنها، با صرف نظر از اختلاف در عقیده و گفتار، به چهار هزار نفر مى‏رسد.

بیشترین حجم روایات، احادیثی است که از امام صادق (ع) نقل شده است، اهمیت معارف منقول از جعفر بن محمد (ص) به میزانی است که شیعه به ایشان منسوب شده است: ”شیعه جعفری“. کمتر مسئله دینی (اْعم از اعتقادی، اخلاقی و فقهی) بدون رجوع به قول امام صادق (ع) قابل حل است. کثرت روایات منقول از امام صادق (ع) به دو دلیل است:

یکی اینکه از دیگر ائمه عمر بیشتری نصیب ایشان شد و ایشان با شصت و پنج سال عمر شیخ الائمه محسوب می شود (۱۴۸ – ۸۳ هجری)، و دیگری که به مراتب مهمتر از اولی است، شرائط زمانی خاص حیات امام صادق (ع) است. دوران امامت امام ششم مصادف با دوران ضعف مفرط امویان، انتقال قدرت از امویان به عباسیان و آغاز خلافت عباسیان است. امام با حسن استفاده از این فترت و ضعف قدرت سیاسی به بسط و اشاعه معارف دینی همت می گمارد. گسترش زائدالوصف سرزمین اسلامی و مواجهه اسلام و تشیع با افکار، ادیان، مذاهب و عقاید گوناگون اقتضای جهادی فرهنگی داشت و امام صادق (ع) به بهترین وجهی به تبیین، تقویت و تعمیق “هویت مذهبی تشیع” پرداخت. از عصر جعفری است که شیعه در عرصه های گوناگون کلام، اخلاق، فقه، تفسیر و… صاحب هویت مستقل می شود. عظمت علمی امام صادق (ع) در حدی است که ائمه مذاهب دیگر اسلامی از قبیل ابوحنیفه و مالک خود را نیازمند به استفاده از جلسه درس او می یابند. مناظرات عالمانه او با ارباب دیگر ادیان و عقاید نشانی از سعه صدر و وسعت دانش امام است. اهمیت این جهاد فرهنگی امام صادق (ع) کمتر از قیام خونین سید الشهداء (ع) نیست.

امام و فقه اسلامی

ـ فقه شیعه امامیه که به فقه جعفری مشهور است منسوب به جعفر صادق (ع) است. زیرا قسمت عمده احکام فقه اسلامی بر طبق مذهب شیعه امامیه از آن حضرت است و آن اندازه که از آن حضرت نقل شده است از هیچ یک از (ائمه) اهل بیت علیهم السلام نقل نگردیده است. اصحاب حدیث اسامی راویان ثقه که از او روایت کرده اند به ۴۰۰۰ شخص بالغ دانسته اند.

ـ در نیمه اول قرن دوم هجری فقهای طراز اولی مانند ابوحنیفه و امام مالک بن انس و اوزاعی و محدثان بزرگی مانند سفیان شوری و شعبه بن الحجاج و سلیمان بن مهران اعمش ظهور کردند. در این دوره است که فقه اسلامی به معنی امروزی آن تولد یافته و روبه رشد نهاده است. و نیز آن دوره عصر شکوفایی حدیث و ظهور مسائل و مباحث کلامی مهم در بصره و کوفه بوده است.

ـ حضرت صادق (ع) در این دوره در محیط مدینه که محل ظهور تابعین ومحدثان و راویان و فقهای بزرگ بوده، بزرگ شد، اما منبع علم او در فقه نه «تابعیان» و نه «محدثان» و نه «فقها» ی آن عصر بودند بلکه او تنها از یک طریق که اعلاء و اوثق طرق بود نقل می کرد و آن همان از طریق پدرش امام محمد باقر (ع) و او از پدرش علی بن الحسین (ع) و او از پدرش حسین بن علی (ع) و او از پدرش علی بن ابیطالب (ع) و او هم از حضرت رسول (ص) بود و این ائمه بزرگوار در مواردی که روایتی از آباء طاهرین خود نداشته باشند خود منبع فیاض مستقیم احکام الهی هستند.

آثار امام صادق (ع):

غالب آثار امام (ع) به عادت معهود عصر، کتابت مستقیم خود ایشان نیست و غالبا املای امام (ع) یا بازنوشت بعدی مجالس ایشان است. بعضی از آثار نیز منصوب است و قطعی الصدور نیست.

۱- از آثار مکتوب امام صادق (ع) رساله به عبدالله نجاشی (غیر از نجاشی رجالی) است. نجاشی صاحب رجال معتقد است  که تنها تصنیفی که امام به دست خود نوشته اند همین اثر است.

۲- رساله ای که شیخ صدوق در خصال و به واسطه اعمش از حضرت روایت کرده است شامل مباحث فقه و کلام.

۳- کتاب معروف به توحید مفضل، در مباحث خداشناسی و رد دهریه که املاء امام (ع) و کتاب مفضل بن عمر جعفی است.

۴- کتاب الاهلیلجه که آن نیز روایت مفضل بن عمر است و همانند توحید مفضل در خداشناسی و اثبات صانع است و تماما در بحارالانوار مندرج است.

۵- مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه که منسوب به امام صادق (ع) و بعضی از محققان شیعه از جمله مجلسی،‌ صاحب وسایل (حرعاملی) و صاحب ریاض العلما، صدور آن را از ناحیه حضرت رد کرده اند.

۶- رساله ای از امام (ع) خطاب به اصحاب که کلینی در اول روضه کافی به سندش از اسماعیل بن جابر ابی عبدالله نقل کرده است.

۷-  رساله ای در باب غنائم و وجوب خمس که در تحف العقول مندرج است.

۸-  بعضی رسائل که جابربن حیان کوفی از امام (ع) نقل کرده است.

۹- کلمات القصار که بعدها به آن نثرالدرد نام داده اند که تماما در تحف العقول آمده است.

۱۰-  چندین فقره از وصایای حضرت خطاب به فرزندش امام موسی کاظم (ع) سفیان شوری،‌ عبدالله بن جندب، ابی جعفر نعمان احول، عنوان بصری،‌  که در حلیه الاولیاء و تحف العقول ثبت گردیده است.

# همچنین ادعیه امام صادق (علیه السلام) (الصحیفه الصادقیه و الصادصیه الجامعه): مجموعه ادعیه معتبره ای است که از دو امام بزرگوار پنجم و ششم (علیهماالسلام) در کتب روایی شیعه وارد شده و دانشگاه امام صادق (ع) آن را به مناسبت بیستمین سالگرد تأسیس دانشگاه همزمان با میلاد مسعود نبی اکرم اسلام (ص) و امام جعفر صادق (ع) منتشر کرده است.

ولادت امام سجاد علیه السلام مبارک باد.

چهارمین اخترفروزان آسمان امامت و ولایت، حضرت علی بن الحسین علیه السلام معروف به سجاد، نمادی از کمالات و ارزش های انسانی، زینت بندگان پاک سیرت و پیام آور کربلا بود. ابرمردی که شاهد تلخ ترین حوادث روزگار بود، ولی چون کوهی استوار در برابر همه توفان های بلا و دشواری ها ایستادگی و در جبهه های گوناگون با آنها مبارزه کرد. امام معصومی که هدایتگری های خویش را در عصر خفقان و سیاهی، در قالب دعا و مناجات با خدا به امت اسلامی ارزانی داشت و توانست در سایه سار دانش خود، بزرگان و اندیشمندانی گران قدر را در دامان خود بپروراند.

میلاد نور

پری چهرگان آسمانی در میلاد نور، زیارتگر سرای حسینی گردیدند تا نغمه خوان سروش هدایت و تهنیت گوی مولودی باشند که طلایه دار نور و سرسلسله آفتاب بود. مولودی پاک که بر پیشانی بلندش، مُهر بندگی حق نقش بسته بود. در دامان پرمهر سالار شهیدان، نغمه حیات سر داد تا پدر برای او نامی نیکو گزیند و حسین بن علی علیه السلام که در عشق به پدر، عاشقی شیفته و شیدایی دل سوخته بود، فرزند پاکش را به یُمن شمیم دل انگیز و روح افزای امیرمؤمنان علی علیه السلام ، بدین نام نهاد تا احیاگر خاطرات خوب پدر و مهربانی های زلال او باشد.

خورشید امامت

پس از شهادت امام حسین علیه السلام ، امامت و جانشینی آن حضرت به فرزندش حضرت سجاد علیه السلام رسید. در تاریخ آمده است که وقتی امام حسین علیه السلام راهی عراق بود، نوشته ها و وصیت نامه ای را به عنوان امانت به اُمّ سَلَمه، یکی از همسران والامقام پیامبراعظم صلی الله علیه و آله وسلم سپرد و فرمود: «هر که اینها را از تو بخواهد، امامت، شایسته اوست.» وقتی حضرت سجاد علیه السلام به مدینه بازگشت، آنها را از ام سلمه طلبید.

زینت عابدان

امام سجاد علیه السلام ، زینت عابدان و پیشوای بندگان پاک خداوند است. ابن عباس در این باره از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم روایت می کند که فرمود: «هرگاه روز قیامت شود، ندا دهنده ای در میان جمع اهل محشر ندا می دهد که مایه زینت عابدان کجاست. در آن هنگام، فرزندم، علی بن الحسین با کمال سرفرازی و سربلندی در محشر ظاهر می شود و میان صفوف حرکت می کند».

فضیلت دانش اندوزی

امام سجاد علیه السلام در مورد فضیلت دانش اندوزی می فرماید: «اگر مردم می دانستند دانش آموزی چه فایده ای دارد، دنبال آن می رفتند؛ اگرچه در راه آن خون دل بریزند و به گرداب ها فرو افتند. به راستی که خدای تعالی به دانیال نبی وحی کرد مبغوض ترین بندگانم نزد من، آن نادانی است که حق اهل دانش را سبک شمارد و از آنان پیروی نکند و دوست ترین بندگانم نزد من، کسی است که از دانایان پیروی می کند».

شکوه و جلال

امام سجاد علیه السلام چنان جلال و شکوهی داشت که حتی دشمنان حضرت نیز در برابر هیبت ایشان سر تعظیم فرود می آوردند. برای نمونه، مسلم بن عَقَبه، از ستمگران روزگار که به قصد کشتن امام سجاد علیه السلام با حضرت رو به رو شده بود، به محض دیدن امام، بی اختیار به تکریمش پرداخت و او را با احترام در کنار خود نشاند و پس از تکریم و تعظیم، آن حضرت را به خانه اش برگرداند. هنگامی که از او علت این کار را پرسیدند، پاسخ داد: شکوه و هیبت او مرا فرا گرفت. او که ابتدا قصد کشتن امام را داشت، بی اختیار به امام عرض کرد که هر حاجتی داری، بگوی. امام برای خود حاجتی نخواست، ولی برای عده ای طلب بخشش کرد و آنها را از مرگ نجات داد.

مجلس امام

مردم در محضر امام سجاد علیه السلام تحت تأثیر هیبت و شکوه ایشان، یارای هرزه گویی و بیهوده گویی نداشتند، بلکه سکوتی همراه با ادب بر محلس امام حاکم بود. فَرَزْدَقِ شاعر، در وصف مجلس آن حضرت می گوید: «چشم ها از شدت حیا به زیر بود. هیچ کس سخن نمی گفت مگر آن گاه که او لب به تبسّم می گشود و در چنین وضع و حال، با فقیران و تهی دستان می نشست و غذا می خورد و آنها را به خانه خود دعوت می کرد و با ایشان مأنوس می شد».

تربیت علمی

امام سجاد علیه السلام به منظور نشر معارف والای دینی و احیای سیره پیامبر گرامی اسلام و امامان پیش از خود، تلاش های گسترده ای کرد. آن حضرت در مدت ۳۴ سال امامت خود، افراد فراوانی را تربیت کرد. در رأس این افراد، فرزند ارجمند ایشان، امام محمدباقر علیه السلام بود که وظیفه امامت را پس از آن بزرگوار به عهده گرفت. ایشان سنگ بنای دانشگاه اهل بیت را گذاشت و فقه گسترده شیعه را تدوین کرد. فرزندان دیگر حضرت، عبداللّه، عمر و حسین، از عالمان، فقیهان و راویان حدیث بودند و به عبادت و درست کاری شهرت داشتند.

شاگردان

سعیدبن جبیر

یکی از شاگردان امام سجاد علیه السلام ، سعیدبن جُبیر است که به دلیل محبت اهل بیت علیهم السلام به دست حجاج بن یوسف ثقفی، حاکم ستمگر آن زمان به شهادت رسید. از امام جعفرصادق علیه السلام درباره سعید چنین نقل شده است: «سعید بن جبیر همیشه با علی بن حسین علیه السلام همراه بود و امام او را مدح و ثنا می گفت.» او از بزرگ ترین دانشمندان زمان خود به شمار می آمد که در علوم تفسیر و فقه، سرآمد همگان بود.

أبوحمزه ثمالی

ثابت بن دینار که نزد ما به أبوحمزه ثُمالی مشهور است، از شاگردان برجسته چهار امام، یعنی امام سجاد علیه السلام ، امام باقر علیه السلام ، امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام شمرده می شود. امام رضا علیه السلام در مورد فضیلت ابوحزمه می فرماید: «أبوحمزه ثمالی در زمان خودش همچون لقمان بود.» از أبوحمزه، کتاب تفسیر قرآن، کتاب النوادر، رساله حقوق و نیز دعای أبوحمزه ثمالی به یادگار مانده است.

اَبان بن تغلب

اَبان بن تغلب ریاح، یکی از بزرگان اصحاب امام زین العابدین علیه السلام به شمار می رود. او مردی والامقام و صاحب منزلت و شوکت علمی بود. ابان، مجتهدی توانا در علوم قرآنی، فقه، حدیث و ادبیّات عرب به شمار می رفت. او فیض خدمت چند امام معصوم را داشته و از امام سجاد علیه السلام ، امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام روایت نقل کرده است. حضرت امام محمدباقر علیه السلام به او فرمود: «ای ابان! در مسجد مدینه بنشین و برای مردم فتوا بده. من دوست دارم مثل تو در میان یارانم دیده شود.» نیز هنگامی که خبر مرگ أبان بن تغلب را به امام صادق علیه السلام دادند، فرمود: «به خدا سوگند، مرگ أبان، قلبم را به درد آورد».

رساله حقوق

رساله حقوق، سخنان والای امام سجاد علیه السلام به ابوحمزه ثمالی است. حضرت در این رساله، با دقت در رفتار آدمی و بررسی تمامی جنبه های زندگی او، روابط انسان را با آفریدگار، خویشتن، خانواده، جامعه، حکومت، معلم و دیگر کسان در نظرگرفته و آن گاه حقوق و واجباتی برای او مقرّر فرموده است. حضرت، آدمی را مسئول رعایت و پاسداری از این حقوق می داند تا بدان وسیله، بنیاد جامعه اسلامی به تمام و کمال ایجاد شود و عدالت اجتماعی و تکامل و پیشرفت اجتماعی بر جامعه سایه افکند.

حق خداوند

امام سجاد علیه السلام ، رساله حقوق خود را با معرفی حق خداوند متعالی که بر تمامی حقوق برتری دارد، آغاز می کند و می فرماید: «اما حق خداوند آن است که او را بپرستی و چیزی را شریک او قرار ندهی و اگر از روی اخلاص چنین کنی، خدا بر خود مقرر کرده است که کار دنیا و آخرت تو را به عهده گیرد و آنچه از آن بخواهی، برایت نگه دارد».

ولادت علمدار کربلا حضرت ابالفضل العباس علیه السلام مبارک باد.

حضرت ابوالفضل العباس نخستین فرزند از ازدواج حضرت امیر المؤمنین على(علیه السلام) و ام البنین بود ایشان در روز چهارم شعبان  سال ۲۶ هجرى در مدینه چشم به جهان گشودند.

ماجراى ازدواج على(علیه السلام) با ام البنین

قضیه ازدوادج مادر مکرمه اش ام البنین با حضرت على(علیه السلام) بدین گونه بود که پس از شهادت حضرت زهرا(علیها السلام) على(علیه السلام) برادرش عقیل که در علم نسب شناسى آگاهى کامل داشت و قبایل و خصلت هاى اخلاقى و روحى انها آشنا بود را به حضور طلبید و از وى خواست که براى آن حضرت همسرى شایسته و از قبیله اى که اجدادش از شجاعان و دلیر مردان باشند پیدا کند تا ثمره ازدواجشان فرزندانى شجاع و رشید باشند پس از مدتى عقیل زنى از طایفه بنى کلاب را به حضرت معرفى کرد که داراى آن ویژگى ها بود نامش فاطمه دختر حزام بن خالد بود و نیاکانش همه از دلیرمردان بودند. حضرت با وى ازدواج نمود و او نیز وظیفه مادرى و سر پرستى براى فرزندان حضرت زهرا(علیها السلام) را به عهده گرفت و آنان را چون فرزندان خود بلکه بیشتر از فرزندانش دوست مى داشت گویند وقتى وى را فاطمه صدا مى زدند وى گفت مرا فاطمه صدا نکنید زیرا فرزندان با شنیدن نام فاطمه به یاد غم هاى مادرشان مى افتند و ناراحت مى شوند بلکه مرا خادم خود بنامید. و حضرت على(علیه السلام) ولى را ام البنین یعنى مادر پسران نامید و به این نام شهرت یافت.

تولد حضرت عباس

حضرت ابوالفضل نخستین فرزند از چنین بانوى با معرفت و حق شناسى بود تولد وى، خانه على(علیه السلام) و دل مولا را غرق نور و سرور ساخت وقتى که به دنیا آمد حضرت على(علیه السلام) در گوش او اذان و اقامه گفت نام خدا و رسول خدا را بر گوش وى خواند و نام او را عباس قرار داد.

با آن که این نوزاد بسیار خوش منظر و زیبا بود به طورى که وى را قمر بنى هاشم نامیده اند و به ماه شب چهارده تشبیه نموده اند و حضرت وى را به نام عباس نام نهاد و آن به این علت بود که عباس هم به معناى شیر شرزه و خشمگین است و هم به معناى عبوس و چهره گرفته زیرا که ایشان نسبت به ظالمان چهره اى خشمگین داشتند.

در روز هفتم تولدش گوسفندى را به عنوان عقیقه ذبح کردند و گوشت آن را به فقرا صدقه دادند.

با آن که هنگام تولد پدر خوشحالى مى کند، حضرت گاهى قنداقه عباس خردسال را در آغوش مى گرفت و آستین دست هاى کوچک او را بالا مى زد و بر بازوان او بوسه مى زد و اشک مى ریخت حضرت در پاسخ ام البنین نسبت به این کار فرمود این دست ها براى کمک و یارى به برادرش حسین قطع خواهد شد.

حضرت عباس در خانه على(علیه السلام) و در دامان مادر با ایمان وفادارش و در کنار امام حسین رشد کرد و درس هاى بزرگ انسانیت صداقت و اخلاق را فرا گرفت تربیت خاص امام على(علیه السلام) بى شک در شکل دادن به شخصیت فکرى و روحى این نوجوان سهم عمده اى داشت روزى حضرت على(علیه السلام) عباس خردسال خود را نشاده بود و حضرت زینب(علیها السلام) هم حضور داشت امام به این کودک عزیز گفت به بگو یک عباس گفت یک فرمود بگو دو عباس خوددارى کرد و گفت شرم دارم با زبانى که خدا را به یگانگى خوانده ام دو بگویم حضرت از معرفت این فرزند خوشحال شد و پیشانى عباس را بوسید.

شجاعت و شهامت عباس

دلاورى هاى این نوجوان از زمان پدر بزرگوارش در جنگ هاى آن حضرت با مخالفین نمودار بود که برخى جلوه هایى از شجاعت این نوجوان را در جنگ صفین در تاریخ ثبت کرده اند. گویند: در یکى از روزهاى نبرد صفین نوجوانى از سپاه على(علیه السلام) بیرون امد که نقاب بر چهره داشت و از حرکات او نشانه هاى شجاعت، هیبت و قدرت هویدا بود از سپاه شام کسى جرأت نکرد به میدان بیاید معاویه یکى از مردان سپاه خود به نام ابى شقاء که دلاورى نام آور بود را گفت به جنگ این جوان برو وى گفت اى امیر شأن بالاتر از آن است که جنگ وى بروم بلکه من هفت پسر دارم و یکى از آنها را مى فرستم تا او را از پاى درآورد وى یکى از پسرانش را فرستاد که از پاى درآمد پسر بعدى اش را فرستاد که او هم به سرنوشت برادر قبل دچار شد تا این که هر هفت پسر در نبرد با او کشته شدند و در این هنگام پدر خود به میدان کارزار آمد و پس از رد و بدل شدن ضرباتى چند ابن شعثاء نیز بمانند فرزندانش به هلاکت رسید که این موجب تعجب حاضران شد حضرت على(علیه السلام) وى را فرا خواند و نقاب از چهره اش برداشت و پیشانى اش را بوسید و در این هنگام همگان دیدند که این نوچوان عباس بن على قمر بنى هاشم است.

و همچنین نقل کرده اند در جنگ صفین هنگامى که سپاه معاویه بر آب مسلط بودند و سپاه اسلام در تشنگى به سر مى برد جمعى را در رکاب امام حسین(علیه السلام) فرستاد که شریعه فرات را از سپاه دشمن پس بگیرند که در این جمع که موفق به باز کردن راه آب براى سپاه اسلام شده بودند حضرت عباس نیز حضور داشت.

پس از مرگ معاویه که حاکم مدینه مى خواست از امام حسین(علیه السلام) براى خلافت یزید بیعت بگیرد سى نفر از جوانان بنى هاشم به فرماندهى حضرت عباس با شمشیرهاى برهنه بیرون خانه و پشت در ایستاده بودند و منتظر اشاره امام بودند که اگر نیازى باشد مانع بروز هر حادثه اى شوند و اینان در تحت فرماندهى حضرت عباس قرار داشتند.

فضائل عباس

حضرت امام سجاد درباره حضرت عباس مى فرماید: خداوند عمویم عباس را رحمت کند که در راه برادرش ایثار و فداکارى کرد و از جان خود گذشت چنان فداکارى کرد که دو دستش قلم شد خداوند نیز به او همانند جعفر بن ابى طالب در مقابل آن دو دست قطع شده دو بال عطا کرد که با آنها در بهشت با فرشتگان پرداز مى کند عباس نزد خداوند مقام و منزلتى بسیار بزرگ دارد که همه شهیدان در قیامت به او غبطه مى خورد.

چنانچه شاعر نیز در این باب مى گوید:

چون اقتدا به جعفر طیار کرده ایم    برد از ماست با پرِ جان در فضاى دوست

در پیروى زخط علمدار کربلاست    دوستى که داده ایم به راه رضاى درست

امام صادق نیز در ستایش از حضرت عباس مى فرماید:

عموى ما عباس داراى بصیره نافذ و ایمانى استوار بود همراه امام حسین جهاد کرد و آزمایش خوبى داد و به شهادت رسید.

علم عباس

وى تنها به عنوان یک قهرمان نامدار و دلاور مطرح نبود بلکه فضائل علمى، تقوایى او و دانش رفیع را از خردسالى از سرچمشه علوم الهى به دست آورده بود چنانچه برخى روایات اشاره به این نکته دارند که وى از زمان کودکى شروع به تغذیه علمى نموده است.

مقام فقهى او بسیار بالا بوده است و در نزد راویان مورد وثوق و اعتماد بوده است و از جهت پارسایى در درجه بالا قرار داشت چنانچه برخى از رجالیون درباره ایشان گفته اند: عباس از فقیهان و دین شناسان اولاد ائمه بود، عادل، مورد اعتماد، با تقوا و پاک بود و دیگران نیز وى را این گونه تعریف نموده اند که عباس از بزرگان و فاضلان فقهاى اهل بیت بود بلکه وى عالم استاد ندیده بود.

حضرت عباس و امام حسین(علیهم السلام)

حضرت عباس همان جایگاه را نسبت به امام حسین(علیه السلام) داشت که حضرت على نسبت به پیامبر(صلى الله علیه وآله)داشت ایشان پشتوانه و تکیه گاهى براى امام حسین بودند چنانچه امیر المؤمنین چنین جایگاهى را نسبت به پیامبر داشت.

عباس همان طور که على(علیه السلام) همیان نان و خرما به دوش مى گرفت و براى مستمندان مى برد او نیز به اتفاق برادرش حسین(علیه السلام) بسیارى از گرسنگان مدینه را سیر مى کرد عباس همچنانکه على که باب حوائج دربار پیامبر بود و هر کس رو به ساحت ایشان مى کرد اول على(علیه السلام) را مى خواند وى نیز باب حوائج آستان امام حسین بود و هر کس براى رفع حوائج به دربار حسین مى شتافت عباس را مى خواند.

عباس مانند پدر که در بستر پیغمبر خوابید و فداکارى کرد در روز عاشورا براى اطفال و آوردن آب فداکارى کرد.

القاب حضرت عباس

براى ایشان ۱۶ لقب شمرده اند که هر کدام جلوه اى از فضائل، کرامات و عظمت وى را نشان مى دهد و ما برخى از آنها را برمى شمریم.

۱ ـ عباس: چون مثل شیر حمله مى کرد دلیر بود ترس در دل دشمن مى ریخت و فریادهاى حماسى اش لرزه بر اندام حریفان مى افکند.

۲ ـ ابوالفضل: نام پسرش فضل بود و هم این که وى پدر فضیلت و خوبى ها بود و فضل و نیکى زاده او و مولود سرشت پاکش بود.

۳ ـ ابوالقربه: (پدر مشک) به خاطر مشک آبى که بر دوش مى گرفت و از کودکى میان بنى هاشم سقایى مى کرد.

۴ ـ سقا: به خاطر این که آب آور تشنگان بخصوص در سفر کربلا بود.

۵ ـ قمر بنى هاشم: وى در میان بنى هاشم زیباترین و جذاب ترین چهره را داشت و چنین ماه درخشان در شب تار مى درخشید.

۶ ـ باب الحوائج: آستان رفیعش قبله حاجات و توسل به آن حضرت بر آورند و نیاز دردمندان است.

ولادت سالارشهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام مبارک باد.

تولد امام حسین

تولدامام حسین – پس از گذشت مدتى از ولادت حضرت مجتبى علیه‏السلام علائم و نشانه‏ ها، نشانگر این بود که دومین فرزند گرانمایه‏ ى «فاطمه» در راه است و آنگاه پس از شش ماه همانگونه که پیامبر پیش از آن مژده‏ى آمدنش را داده بود، دیده به جهان گشود.

در مورد ولادت امام حسین علیه‏السلام از امام صادق آورده‏اند که: روزى همسایگان بانوى باایمان «ام‏ایمن» نزد پیامبر آمدند و گفتند: اى پیامبر خدا! شب گذشته «ام‏ایمن» تا سپیده‏دم بیدار بود و می ‏گریست و همه‏ى ما را نیز ناراحت ساخته است.

پیامبر کسى را به خانه‏ ى او گسیل داشت و او به محضر پیامبر شرفیاب شد. آن حضرت به او فرمود: «ام‏ایمن»! خداى چشمانت را نگریاند! همسایگانت به من گزارش کرده‏اند که تو سراسر شب گذشته را ناراحت و گریان بوده‏اى، چرا؟

پاسخ داد: اى پیامبر خدا! خوابى سخت و سهمگین دیدم و بخاطر آن تا سپیده‏ دم گریه کردم. پیامبر فرمود: خوابت را برایم بازنمی ‏گویى؟ بگو که خدا و پیامبرش به پیام آن داناترند. «ام‏ایمن» گفت: اى پیامبر خدا! بیان آن برایم گران است.

پیامبر فرمود: آنگونه که تو فکر می کنى نیست، رویاى خویش را بازگو.آن بانوى باایمان گفت: «دیشب در عالم رویا دیدم که برخى از اعضاء پیکر مقدس شما در خانه‏ ى من افتاده است…»

پیامبر فرمود: خواب خوشى رفته ‏اى و خواب نیکویى دیده ‏اى. پیام خواب تو این است که دخت گرانمایه ‏ام «فاطمه»، «حسین» را به دنیا خواهد آورد و تو هستى که او را پرستارى و نگهدارى خواهى کرد و «حسین» همان پاره‏اى از وجود من است که در خانه‏ ى شما قرار می ‏گیرد.

آفرین خدا بر این کودک نورسیده،این جریان گذشت و پس از مدتى حسین علیه‏السلام از افق‏سراى امامت و رسالت طلوع کرد. «ام‏ایمن» حسین (ع) را در آغوش گرفت و نزد نیاى گرانقدرش پیامبر آورد. آن حضرت حسین علیه‏السلام را از او گرفت و فرمود:

«آفرین خدا بر این کودک نورسیده و بر او که او را در آغوش فشرده و بسوى من آورده است.»

آنگاه فرمود: ام‏ایمن این پیام آن رؤیاى توست.

علاوه بر خواب «ام‏ایمن» همسر «عباس»، عموى پیامبر نیز خوابى نظیر این خواب دیده بود و پیامبر گرامى نیز پیشگویى فرموده بود.

لحظات ولادت حسین علیه‏السلام گروهى از بانوان مسلمان، از جمله صفیه، دختر عبدالمطلب و عمه‏ ى پیامبر و نیز «اسماء بنت عمیس» و «ام‏سلمه»… حضور داشتند. پس از طلوع خورشید جهان افروز وجود حسین علیه‏السلام پیامبر فرمود: عمه! فرزندم را بیاور!

صفیه عرض کرد: اى پیامبر خدا! تازه به دنیا آمده است و هنوز آماده نشده است…

پیامبر فرمود: خداوند او را پاک و پاکیزه ساخته است، بیاور…

تولد امام حسین, ولادت حسین علیه‏السلام, درباره امام حسین

تولد امام حسین (ع)

آنگاه فرشته ‏ى وحى فرود آمد و به آن حضرت پیام خداى را تقدیم داشت و خواست که نام پسر دوم «هارون» را- که به زبان عبرى «شبیر» و به زبان عرب «حسین» گفته می‏شد براى نوزاد مبارک برگزیند.

و از پى آن انبوهى از فرشتگان فرود آمدند و طلوع خورشید وجود حسین علیه‏السلام را به نیاى گرانقدرش تبریک گفتند و در همان ساعت، شهادت پرافتخارش را نیز به پیامبر خدا تسلیت عرض کردند.

پیامبر گرامى فرزند دلبند خویش را گرفت، زبان مبارک را در کام او نهاد و او زبان وحى و رسالت را مکید، به گونه‏ اى گوشت بدنش از آن رویش کرد و استخوانهایش استوارى و استحکام یافت. و آورده‏اند که حسین علیه‏السلام نه از مادر شیر نوشید و نه از هیچکس دیگر. علامه «بحرالعلوم» در این مورد اینگونه سروده است:

لله مرتضع لم یرتضع ابدا

من ثدى انثى و من «طه» مراضعه

یعطیه ابهامه آنا فاونه…

خداى را! خداى را! کودک شیرخوارى که هرگز از پستان بانویى شیر ننوشید و شیردهنده‏ى او به خواست خدا پیامبر خدا بود.

او گاهى انگشت شست و زمانى، زبان خویش را در کام حسین (ع) می نهاد و از این راه بود که سازمان وجود امام حسین (ع) به اوج کمال رسید.

درست هفتمین روز طلوع دومین اختر تابناک از افق سراى «فاطمه» بود که پیامبر دستور داد، سر کودک (امام حسین (ع))را تراشیدند و به وزن موهاى سرش نقره در راه خدا انفاق گردید و براى سلامتى او و سپاس به بارگاه خدا، قربانى شد.(۱)

۱ـ بحارالانوار، ج ۴۳

شهادت باب الحوائج موسی ابن جعفر(علیه السلام) تسلیت باد.

طلوع خورشید
ابو بصیر گفت: همراه امام صادق علیه السلام برای شرکت در مراسم حج عازم مکه بودیم. وقتی به سرزمین ابواء رسیدیم، حضرت برای ما صبحانه ای تدارک دید. مشغول صرف صبحانه بودیم که کسی از طرف همسر امام صادق علیه السلام آمد و به ایشان خبر داد که حال همسرتان دگرگون شده و درد زایمان آغاز شده است و چون فرموده بودید در این باره قبل از هر کار شما را مطلع کنیم، خدمتتان آمدم.

امام صادق علیه السلام همان لحظه برخواست و همراه فرستاده ی همسرش رفت و بعد از چند لحظه برگشت. ما که قیافه ی شاداب ایشان را دیدیم، شاد باش گفتیم و از وضعیت همسرشان پرسیدیم، فرمود: خداوند حمیده را به سلامت داشت و به من پسری عنایت فرمود که در میان مخلوقاتش از همه بهتر است. همسرم در باره ی آن نوزاد مطلبی به من گفت: که گمان می کرد من از آن بی خبرم; اما من پیرامون آن موضوع از او آگاه تر بودم.

من (ابو بصیر) درباره ی محتوای آن مطلب سؤال کردم، ایشان فرمود: «حمیده گفت: هنگامی که آن نوزاد متولد شد، دست هایش را بر زمین گذاشت و سر به سوی آسمان بلند کرد.» من به حمیده گفتم این کار نشانه ی رسول خدا صلی الله علیه و آله و نشانه ی وصی بعد از اوست. (۱)

و به این ترتیب بود که ابو الحسن موسی کاظم علیه السلام در روز شنبه هفتم ماه صفر سال ۱۲۸ ه ق در سرزمین ابواء (بین مکه و مدینه) به دنیا آمد. (۲)

عالم همه غرق زیب و زیور آمد از جلوه ی نور حق منور آمد آمد به جهان باب حوایج کاظم محبوب خدا موسی جعفر آمد (۳)

از تبار نور
پدرش حضرت امام جعفر صادق علیه السلام و مادرش «حمیده » (س) بود. این بانو در مکتب امام صادق علیه السلام به چنان صفای باطنی دست یافت که حضرت درباره اش فرمود:

«حمیده مصفاه من الادناس کسبیکه الذهب ما زالت الاملاک تحرسها حتی ادیت الی کرامه من الله لی والحجه من بعدی » . (۴)

حمیده مانند طلای خالص از ناپاکی ها، پاک است. فرشتگان او را همواره نگهداری کردند تا به من رسید، به خاطر کرامتی که خدا نسبت به من و حجت پس از من عنایت فرمود.

القاب امام موسی بن جعفر علیه السلام
نام حضرت، موسی، کنیه هایش ابو الحسن اول، ابو الحسن ماضی، ابو ابراهیم، ابو علی، ابو اسماعیل، و القابش کاظم، عبدصالح، نفس زکیه، زین المجتهدین، وفی، صابر، امین و زاهر بود. ابن شهرآشوب می نویسد: از این جهت که حضرت با اخلاق بزرگوارانه اش درخشید، به «زاهر» و از این حیث که خشم خود را فرو می برد، به «کاظم » مشهور شد. (۵)

از تولد تا امامت
امام کاظم علیه السلام همچون اجداد طاهر خود از همان کودکی به سان خورشیدی فروزنده در خاندان اهل بیت علیهم السلام می درخشید. در این دوره دو موضوع «تثبیت امامت » وی بعد از پدر و بروز «جلوه هایی از شخصیت » بیشتر از هر چیزی توجه ما را به خود جلب می کند.

تثبیت امامت
۱- امام صادق علیه السلام از همان لحظه ی نخست تولد، شیعیان را نسبت به امامت فرزندش موسی آگاه ساخت و این گونه فرمود: «فعلقوا بابنی هذا المولود… فهو والله صاحبکم من بعدی » . (۶)

به فرزندم، این مولود بچسبید.. او به خدا بعد از من صاحب شماست.

۲- علائم برتری این مولود پاک از همان روزها بر همگان آشکار شد. از جمله می توان به سخن گفتن حضرت در گهواره اشاره کرد. یعقوب بن سراج می گوید: «به حضور امام صادق علیه السلام رفتم و دیدم حضرت در کنار گهواره پسرش موسی ایستاده و فرزندش در گهواره است. امام مدتی با او راز گفت. پس از آن که سخنانش به پایان رسید، نزدیکتر رفتم. به من فرمود: نزد مولایت (در گهواره) برو و سلام کن. من کنار گهواره رفتم و سلام کردم.

موسی بن جعفر علیه السلام که در میان گهواره بود با کمال شیوایی جواب سلام مرا داد و فرمود: «برو و نام دخترت [حمیرا] را که دیروز برایش برگزیده ای، عوض کن، آن گاه نزد من بیا; زیرا خداوند چنان نامی را نمی پسندد. من هم رفتم و نام او را عوض کردم » . (۷)

جلوه هایی از شخصیت امام علیه السلام
۱- نبوغ حضرت در سنین خردسالی همگان را شگفت زده کرده بود; به عنوان نمونه وقتی «عیسی شلقان » از حضرت سوالی پرسید، چنان جوابی گرفت که در جایش میخکوب شد. خودش می گوید: «روزی در جایی نشسته بودم، امام کاظم علیه السلام را [که در آن وقت کودک بود] دیدم که بره ای همراه داشت و از کنار من عبور کرد، به او گفتم: ای پسر! می بینی پدرت [امام صادق علیه السلام ] چه می کند؟ نخست به ما دستور می دهد «ابو الخطاب » (محمد بن مقلاس اسدی کوفی) را دوست بداریم، سپس دستور می دهد او را لعن کنیم. فرمود: «خداوند بعضی از انسان ها را برای ایمان آفرید که ایمانشان دائمی است، بعضی دیگر را برای کفر دائمی آفرید. در این میان نیز به برخی ایمان عاریه ای داد که آنان را «معارین » (عاریه داده شدگان) می گویند و هر گاه خدا بخواهد، ایمان را از آن ها بگیرد. «ابو الخطاب » از این گونه است و ایمان عاریه ای به او داده بودند [در آن زمان که ایمان داشت، امام صادق علیه السلام فرمود: او را دوست بدارید و اکنون که مذهب باطلی اختراع کرده، امام فرمود، او را لعنت کنید]، من به حضور امام صادق علیه السلام رفتم و آنچه را که به فرزندش گفته بودم و او جواب داده بود، به عرض حضرت رساندم. امام فرمود: «این پسر (یا این کلام پسرم) از جوشش نبوت است » . (۸)

۲- ابو حنیفه می گوید: به خانه ی امام صادق علیه السلام رفتم. در دالان خانه کودکی را دیدم… پرسیدم: بشر که گناه می کند. گناه او را چه کسی انجام می دهد، فرمود: آن که گناه می کند از سه حال بیرون نیست. یا خود گناه می کند، یا خدا، یا هر دو. اگر بگوییم خدا گناه می کند، او با انصاف تر و عادل تر از آن است که خود گناه کند و بنده اش را مجازات کند، اگر هر دو گناه کنند، خدا با بنده اش در گناه شریک است و شریکی که از بنده قوی تر است، مجازات قوی به خاطر گناه مقدمتر از مجازات ضعیف است. و اگر بنده گناه می کند. بنابراین رواست که امر و نهی خداوند متوجه بنده شود و کیفر و پاداش نیز به او تعلق بگیرد و بهشت و دوزخ نصیب او شود. ابو حنیفه چنان مرعوب این استدلال شد که گفت: «ذریه بعضها من بعض والله سمیع علیم » (۹) آنها فرزندانی هستند که بعضی از بعض دیگر (در پاکی و کمال) گرفته شده اند و خداوند شنوا و داناست. (۱۰)

دوران امامت
دوران امامت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از ۲۵ شوال سال ۱۴۸ ه. همزمان با شهادت پدر بزرگوارش امام صادق علیه السلام آغاز شد. در این زمان حضرت ۲۰ سال داشت. در آغاز امامت، حضرت با قاتل پدرش، منصور دوانیقی رو در رو بود.

وی که از سال ۱۳۶ خلافت اسلامی را پس از ابو العباس سفاح به دست گرفته بود، به دلیل وصیت امام صادق علیه السلام در مورد تعیین جانشین خود و ملاحظات دیگر علنا تعرضی به امام نمی کرد. (۱۱)

ولی در خفا سیاست فشار بر حضرت را در دستور کار خویش قرار داده بود و دقیقا به همین علت بود که امام صادق علیه السلام در وصیت خود خلیفه را به عنوان یکی از جانشینان خود معرفی کرد تا از فشارهای سیاسی بر حضرت موسی بن جعفر علیه السلام حد اقل در منظر مردم کاسته شود، از این رو وقتی منصور دوانیقی امام صادق علیه السلام را به شهادت رساند، به فرماندار مدینه محمد بن سلیمان دستور داد «اگر جعفر بن محمد شخصی را جانشین خود قرار داده او را حاضر کن و گردنش را بزن » اما فرماندار در پاسخش نوشت: «جعفر بن محمد در وصیت نامه اش پنج نفر را جانشین قرار داده است. منصور دوانیقی، محمد بن سلیمان (فرماندار مدینه) عبدالله بن جعفر، موسی بن جعفر و حمیده.» وی آن گاه از خلیفه پرسید کدام را گردن بزنم!؟ در مقابل منصور که آثار خشم از این کیاست امام در سیمایش هویدا بود، گفت: این ها را نمی توان کشت (۱۲) . وی از این پس در صدد برآمد با شیوه های سیاسی و… حضرت را در فشار قرار دهد از این زمان به مدت سی و پنج سال امام موسی بن جعفر علیه السلام در منصب امامت قرار گرفت پس از مرگ منصور، نوبت به خلافت مهدی بن عبدالله منصور رسید وی که در سال ۱۵۸ به خلافت رسید، و قت خود را عموما به حل منازعات داخلی و کشور گشایی گذراند، لذا امام اندک فرصتی برای بیان حقایق شرع و مظلومیت اهل بیت علیهم السلام یافت.

البته خلیفه نیز برای در امان ماندن از خطر احتمالی از سوی امام، حضرت را مدتی زندانی کرد و چون تضمین گرفت که بر علیه او نشورد، حضرت را آزاد کرد. تفصیل واقعه به روایت فضل بن ربیع از پدرش چنین است: وقتی مهدی، حضرت موسی بن جعفر علیه السلام را زندانی کرد، یکی از شب ها حضرت امیر مؤمنان علی علیه السلام را در خواب دید که به او فرمود: «یا محمد فهل عسیتم ان تولیتم ان تفسدوا فی الارض وتقطعوا ارحامکم » آیا شما به این امید بودید که اگر ولایت یافتید، در زمین فساد کنید و قطع ارحام کنید! به دنبال این خواب، خلیفه ربیع را شبانه خواست و گفت: که موسی بن جعفر علیه السلام را نزدش حاضر کند. او این کار را کرد و چون امام حاضر شد، خلیفه دست در گردن امام انداخت و جریان خواب خود را بازگو کرد و گفت: آیا به من اطمینان می دهی بر علیه من یا فرزندانم خروج نکنی؟ ! بعد از آن که تضمین گرفت، از ربیع خواست امام را به مدینه بازگرداند و او نیز شبانه همین کار را کرد. البته این اعمال و فراخواندن مکرر حضرت موجبات نگرانی خاندان و شیعیان حضرت را فراهم می کرد از جمله صاحب کشف الغمه از کتاب دلایل از ابی قتاده قمی از ابی خالد زبالی نمونه ای از این نگرانی یاران را نشان می دهد این واقعه مربوط به زمانی است که قیام شهید فخ سرکوب شد و مهدی چون عامل تحریک را امام می دانست قسم خورد حضرت را به شهادت برساند.

لذا حضرت را به دستور مهدی دستگیر کردند تا به پایتخت ببرند و وقتی به شهر زباله رسیدند، امام از ابی خالد که با نگرانی و اندوه ایشان را نگاه می کرد، خواست نیازهایش را برطرف کند همچنین علت غم و اندوهش را پرسید ابی خالد گفت: چرا غمگین نباشم که تورا نزد این طاغی می برند و من خیالم از این قضیه ناراحت است. حضرت فرمود: ای ابا خالد من از او ترسی ندارم وقتی حلال ماه، روز… شد منتظر می باشد.

ابی خالد می گوید من که نگران حضرت بودم، روز و شب منتظر آن لحظه بودم. تا این که روز موعود رسید.

من اول شب در محلی که به من وعده داده بود، منتظر ماندم، و چون کمی طول کشید به وسوسه افتادم در همین لحظه سواری از طرف عراق پیش آمد و در این بین حضرت ابو الحسن علیه السلام جلو کاروان بر قاطر خود سوار بود، مرا صدا زد و فرمود: شک مکن شیطان دوست دارد که تورا به شک بیندازد. من از خلاصی حضرت خوشحال شدم و گفتم: «الحمد لله الذی خلصک من الطاغیه » (۱۳) . بعد از مرگ مهدی عباسی در سال ۱۶۹ ه . ق هادی عباسی به خلافت رسید. وی نیز نسبت به حضرت ساسیت خاصی داشت به گونه ای که در صدد برآمد به حضرت آسیب برساند و نزدیکان امام، او را به دوری از خلیفه دعوت کردند امام در مقابل، دست به آسمان برداشت و گفت:

«الهی کم من عدو شحذ لی ظبه مدیته وارهف لی شاحذه وداف لی قواتل سمومه ولم تنم عنی عین حراسته فلما رایت ضعفی عن احتمال الفوادح وعجزی عن ملمات الجوائح صرفت ذلک عنی بحولک وقوتک لا بحولی وقوتی والقیته فی الحفیره التی احتفرها لی. ..» ای خدای من چه دشمن هایی که از برای کشتن من شمشیر خود را تیز نمودند و دشنه خود را سوهان زدند و زهرجان گداز خود را برای هلاک من تهیه کرده و سائیدند و دیده حراست و دیدبانی آن ها برای آزار من به خواب نرفت [و دائم در اندیشه قتل من بودند ] ولیکن چون ناتوانی و ضعف مرا از تحمل این بارهای سنگین بلا و این گونه گرفتاری ها دیدی و عجز مرا از دچار شدن به این بلاهای جانگذار مشاهده فرمودی به حول و قوه خود آن را از من رد کردی نه به حول و قوه من و دشمن مرا در گودال یا چاهی افکندی که او آن را برای من کنده بود…» .

بعد از این دعا، اهل بیت حضرت از نزدش خارج شدند امام اندکی بعد باز گشت تا خبر مرگ هادی را برایش قرائت کنند (۱۴) . در هر صورت بعد از مرگ وی نوبت به خلافت هارون الرشید رسید.

ویژگی عصر هارون الرشید:
هارون الرشید، نواده منصور دوانیقی بود و در ۲۷ ذی حجه سال ۱۴۵ ه به دنیا آمد همزمان با وفات برادرش موسی، هادی به خلافت رسید و آن زمان (چهاردهم ربیع الاول ۱۷۰ ه . ق) ۲۲ سال داشت. هارون در دوره اوج و عظمت خلافت بنی عباس به سلطنت رسید. در این دوره دانش و فلسفه و حکمت و ادب به رشدی شگفت انگیز رسید که البته تا حدود زیادی در حول فعالیت های علمی امام باقر و امام صادق علیهما السلام بود. حضرت موسی بن جعفر علیه السلام نیز تا زمانی که از شر هارون در امان بود در این نهضت فکری و علمی نقش پیشرو داشت و انبوه شاگردان فاضل او گواه این مدعاست.

دقیقا همین پیشروی امام و یارانش، هارون را به وحشت انداخت و با وجود فضای باز علمی، در صدد محصور کردن حضرت برآمد تا نفوذ معنوی و علمی ایشان را نابود سازد. هارون به این منظور در برابر حقایق دینی که از سوی امام بیان می شد، فلسفه یونان و کتب هند و افسانه ها را به عنوان ابزار فرهنگی و معنوی علم کرد و در برابر فقه و احکام پویا نیز، مانند جد خود منصور علمای مخالف اهل بیت را تشویق کرد تا در مقابل حضرت عرض اندام کنند حتی در مدینه منوره برای امور شرعی و احکام دینی اشخاصی را معین کرد و به مالک بن انس و کتاب موطاء او اهمیت فوق العاده داد و پسران خود را برای قرائت آن کتاب به مدینه فرستاد. تمام این کارها برای کاستن از مراجعه مردم به حضرت موسی بن جعفر علیه السلام بود اما غافل از این که هر چه می کرد بر جلال و عظمت حضرت می افزود. از این رو به مقابله فیزیکی با حضرت روی آورد. در این جبهه هارون علاوه بر خود حضرت، علویان را نیز تحت فشار قرار می داد حکایتی که در ذیل می آید شاهد این مدعا است.

عبدالله بن بزاز نیشابوری می گوید. میان من و حمید بن قحطبه طوسی معامله بود. در سالی به نزد او رفتم وقتی خبر آمدن مرا شنید در همان روز پیش از آن که جامه های سفر را تغییر دهم مرا طلبید و این در ماه مبارک رمضان و وقت زوال بود. وقتی داخل شدم دیدم در خانه نشسته است و نهر آبی در میان آن خانه جاری است.

چون سلام کردم و نشستم سفره غذا را پهن کرد من که یادم نبود روزه ام دست به سفره بردم ولی بلا فاصله یادم آمد روزه ام، لذا دست کشیدم. حمید پرسید: چرا غذا نمی خوری؟ گفتم: ماه مبارک رمضان است و من روزه ام شاید شما عذری دارید که موجب افطار شده است او گفت: من عذری ندارم. و همان لحظه گریان شد. وقتی غذایش را خورد. پرسیدم برای چه گریه کردی، گفت: وقتی که هارون در طوس بود شبی مرا خواست. وقتی نزد او رفتم دیدم شمعی نزد او می سوزد و شمشیر برهنه ای نزد اوست و خادمی در کنارش. وقتی مرا دید گفت: چگونه است اطاعت تو از من؟ گفتم: به جان و مال تو را اطاعت می کنم. لحظاتی سر به زیر انداخت و به من اجازه برگشتن داد. وقتی به خانه رسیدم دوباره پیک او به دنبالم آمد و من نزد خلیفه برگشتم. باز پرسید چگونه است اطاعت تو؟ گفتم: فرمانبردار تو از جان و مال و زن و فرزند هستم. او تبسمی کرد و اجازه مرخصی داد. تا داخل خانه شدم باز فرستاده اش مرا خواست. نزد او رفتم: پرسید اطاعت تو از ما چه اندازه است؟ گفتم: تورا اطاعت می کنم در جان و مال و زن و فرزند و دین خود.

او تا این پاسخ را شنید خندید و گفت: این شمشیر را بگیر و به آنچه این خادم گفت، عمل کن.

خادم شمشیر را به من داد و مرا به خانه ای آورد و قفل را باز کرد. وقتی داخل شدیم چاهی دیدم که در صحن خانه کنده اند. سه اتاق در بسته هم آنجا بود در یکی را باز کرد دیدم بیست نفر از پیران و جوانان و کودکان که گسیوها و کاکل ها داشتند [نشانه سیادت] همه در بند و زنجیر هستند و همه از فرزندان امیر مؤمنان علیه السلام و فاطمه علیه السلام هستند. آن خادم گفت: که خلیفه از تو خواسته این ها را گردن بزنی. پس یک یک را بیرون می آورد و من در کنار چاه ایشان را گردن می زدم تا آن که همه را گردن زدم و او سرها و بدن ها را در چاه انداخت. آن گاه در اتاق دوم را گشود آنجا نیز بیست نفر بودند آن ها را هم گردن زدم. در اتاق سوم هم بیست نفر بودند آن ها را هم کشتم تا این که نوبت نفر بیستم شد، مرد پیری بود. گفت: دستت بریده باد ای ملعون! چه عذر خواهی داشت نزد جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله وقتی از تو بپرسد چرا شصت نفر از فرزندان بی گناه مرا کشتی؟ تا این سخن را شنیدم بر خود لرزیدم خادم پیش آمد و فریاد زد که چرا معطلی! من او را نیز گردن زدم. حال با این وضع که شصت نفر را گردن زدم، روزه و نماز چه فایده ای به حالم دارد. (۱۵)

آری همین روایت دردناک خود گوشه ای از سختگیری های هارون نسبت به علویان را نشان می دهد. اما درباره فشار بر حضرت موسی بن جعفر علیه السلام می توان دوره طولانی زندان را بارزترین فشار خلیفه دانست که بر حضرت وارد کرد. و سرانجام امام موسی بن جعفر علیه السلام به دستور هارون و به دست سندی بن شاهک با خرمای زهرآلود مسموم گردید و مطابق قول مشهور در روز جمعه ۲۵ رجب سال ۱۸۳ ه . ق به شهادت رسید. (۱۶)

پی نوشت ها:

۱) شرح مفصل این خبر را در اصول کافی، ج ۱ ص ۳۸۵، حدیث ۱، باب موالید ائمه بخوانید و المحاسن ص ۳۱۴.

۲) سال ۱۲۹ هجری نیز نقل شده است به کافی ج ۱ ص ۴۷۶، بحار الانوار ج ۴۸ ص ۲، ارشاد مفید ص ۲۶۹، کشف الغمه ج ۲، ص ۲۱۲ و اعلام الوری ص ۲۸۶، و ۳۱۰، رجوع کنید.

۳) شعر از ابو الفضل آسمانی.

۴) اصول کافی، ج ۱ ص ۴۷۷.

۵) مناقب ابن شهرآشوب، ج ۲ ص ۳۸۲، کشف الغمه، ج ۲ ص ۲۱۲، الارشاد مفید ص ۲۷۰ و فصول المهمه، ص ۲۱۴.

۶) محاسن برقی، ج ۲، ص ۳۱۴.

۷) اصول کافی، ج ۱، ص ۳۱۰.

۸) اصول کافی: ج ۲، ص ۴۱۸ و همچنین در ج ۱، ص ۳۱۱.

۹) آل عمران: ۳۴.

۱۰) مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۳۱۴.

۱۱) مناقب ابن شهرآشوب، ج ۴ ص ۳۴۹.

۱۲) بحار الانوار، ج ۴۷ ص ۳، مناقب ابن شهرآشوب، ص ۳۲۰ و اصول کافی ج ۱ ص ۳۱۰ (مالی الی قتل هولا سبیل. اعلام الوری، ص ۲۹۰) .

۱۳) اصول کافی ج ۱ ص ۴۷۷ و بحار الانوار ج ۴۸ ص ۱۵۱.

۱۴) فصول المهمه ص ۲۷۱.

۱۵) عیون اخبار الرضا، ج ۱ ص ۱۰۰.

۱۶) مناقب ابن شهرآشوب: ج ۴ ص ۳۴۹.

شهادت امام هادی النقی علیه السلام تسلیت باد.

علی بن محمد علیه السلام مشهور به امام هادی و امام نقی و امام علی النقی امام دهم شیعیان است. آن حضرت در سال ۲۱۲ ق دیده به جهان گشود و در سال ۲۲۰ ه.ق امامت شیعه از پدر بزرگوارشان به آن حضرت منتقل شد. مدت امامت آن حضرت حدود ۳۴ سال است و در سال ۲۵۴ ه.ق به دست معتمد عباسی لعنت الله علیه به شهادت رسیدند.

امام-هادی.jpg
مقام امام دهم
نام علی
القاب هادی، نقی
کنیه ابوالحسن
پدر امام جواد علیه السلام
مادر سمانه
زادروز ۱۵ ذی الحجه سال ۲۱۲ هجری قمری
زادگاه مدینه
مدت امامت ۳۴سال
مدت عمر ۴۲ سال
تاریخ شهادت ۳ رجب سال ۲۵۴ هجری
علت شهادت مسمویت توسط زهر
قاتل معتز عباسی لعنه الله
مدفن سامرا

ولادت

حضرت امام هادی علیه السلام در نیمه ماه ذی الحجه سال ۲۱۲ ق (به روایتی دیگر در ۵ رجب) در شهر صریا (واقع در مدینه) دیده به جهان گشود.[۱] پدر ایشان حضرت امام محمدتقی جوادالائمه علیه السلام و مادرشان بانویی فاضله و عفیفه به نام سمانه مغربیه است.[۲] نام مبارک ایشان علی از القابشان هادی، نقی، عالم، فقیه، امین، موتمن، طیب و متوکل؛ و کنیه شان ابوالحسن می باشد. که به ایشان ابوالحسن ثالث می گفتند.[۳]

امامت

اوضاع سیاسی زمان امام هادی علیه السلام

امام علی النقی الهادی علیه السلام در سال ۲۲۰ ق در مدینه به امامت رسیدند. آن حضرت ۱۳ سال اول امامت خود را در آن شهر سپری نمود و ضمن بهره رسانی معنوی و علمی به شیعیان، به امور آّنان رسیدگی می کردند تا این که متوکل (خلیفه ی وقت) که در دشمنی با ائمه اطهار علیهم السلام مشهور بود، به خاطر هراسی که از نفوذ و محبوبیت امام در جامعه داشت ایشان را از مدینه به سامرا فراخواند زیرا احساس می کرد که باید امام را از نزدیک تحت نظر بگیرد. پس از آمدن امام به سامرا، اگرچه ایشان ظاهرا آزاد بود اما «متوکل» منزلشان را طوری انتخاب کرده بود که همواره تحت نظر باشند. او به طور مرتب دستور تفتیش منزل ایشان را صادر می کرد و تمام دیدارها و رفت و آمدها توسط نیروهای حکومتی کنترل می شد.

او جو بسیار خفقان آمیزی را بر جامعه حکمفرما کرده بود و سختگیری و فشار زیادی را بر شیعیان اعمال می کرد:

او علویان را در محاصره ی اقتصادی قرار داده بود. به شاعران درباری مال فراوانی می داد تا در اشعار خود به ائمه علیه السلام بی احترامی کنند و اکثر سادات جلیل القدر آن زمان را دستگیر و زندانی کرده بود. از هولناکترین اقدامات او در دوره ی حکومتش، انهدام و تخریب مرقد امام حسین علیه السلام بود. اوضاع معیشتی مردم و خصوصا علویان در زمان خلفای عباسی مخصوصا متوکل و بقیه ی خلفای هم عصر امام هادی علیه السلام، بسیار دشوار بود زیرا آنان بیت المال مسلمین را صرف خوشگذرانی هایی می کردند که به گواهی تاریخ، هزینه‌های مربوط به آنها بی سابقه بوده است.

فعالیت‌های امام علیه‌السلام

 

مرقد مطهر امام هادی علیه السلام در سامرا فرزند بزرگوارشان امام حسن عسگری علیه السلام نیز در همین بقعه مدفونند

امام هادی علیه السلام با این که شدیدا تحت نظر بود، اما از پای ننشست و فعالیت های خود را به شیوه ای مطابق اوضاع زمان خویش به پیش برد. از مهمترین فعالیت های ایشان این بود که به مردم از راه های گوناگون آگاهی داده و منصب امامت و مقام علمی خود را در طی سخنان خویش و در مناظرات و پرسش و پاسخ های علمی، آشکار کرده و تثبیت کنند. همچنین عدم مشروعیت حکومت بنی عباس را تبیین می کردند. یکی دیگر از محورهای فعالیت امام، آماده کردن مردم و شیعیان نسبت به غیبت حضرت مهدی علیه السلام بود. البته ایشان با نهایت احتیاط و جلوگیری از حساس شدن حکومت، این موضوع را به طور سربسته در ضمن سخنان خویش ذکر می فرمودند.

برخورد امام با فرقه‌ها و مکاتب زمان خود

در حکومت بنی عباس از طرف خلفا به مسائل علمی و فرهنگی تمایل نشان داده می شد. در این زمان بسیاری از کتب سایر ملل به عربی ترجمه شد و همین امر موجب شد افکار مردم و اوضاع علمی جامعه متحول شود.

همچنین مکاتب کلامی مانند اشاعره و معتزله رونق گرفته بود و شبهاتی مانند جسمیت خداوند، جبرگرایی مطلق یا اختیار مطلق، حادث یا قدیم بودن قرآن و… مطرح می شد که موضع گیری امام هادی علیه السلام و پاسخ ایشان به چنین شبهاتی، اولا اصالت و حقانیت مواضع شیعه را نشان می داد و ثانیا مسلمین را از گرفتاری در دام چنین شبهاتی حفظ می کرد.

اصحاب امام هادی علیه السلام

بر اساس نوشته شیخ طوسی تعداد دست پروردگان پیشوای دهم علیه السلام و کسانی که از آن حضرت در زمینه های مختلف علوم اسلامی روایت نقل کرده اند بالغ بر ۱۸۵ نفر می شود که در میان آنان چهره‌های برجسته علمی و فقهی فراوانی که دارای تالیفات گوناگونی بودند دیده می شود.[۴]

برخی از شاگردان مشهور آن حضرت:

شهادت امام هادی علیه السلام

آن حضرت در شهر سامرا به شهادت رسیدند. در مورد شهادت امام هادی علیه السلام و قاتل آن حضرت اختلاف است: برخی معتمد عباسی را قاتل آن حضرت میدانند (یعنی این واقعه در زمان خلافت معتمد رخ داده است) و به عقیده ی برخی دیگر معتز عباسی، فرمان قتل آن بزرگوار را صادر و معتمد آن را اجرا کرد. (یعنی این واقعه در زمان خلافت معتز روی داده است.)

پس از شهادت، امام حسن عسکری علیه السلام بر پیکر مطهر پدر خویش نماز گزارد و پس از تشییع جنازه، ایشان را در منزل خویش به خاک سپردند.

زیارت جامعه‌ی کبیره

از امام هادی علیه السلام چندین دعا و زیارت نامه برجای مانده است که از مشهورترین آنها زیارت جامعه ی کبیره است. این زیارت دارای سند صحیح بوده و از نظر بلاغت نیز در بالاترین درجه قرار دارد. شروح متعددی به فارسی و عربی بر این زیارت نوشته شده است. زیارت جامعه ی کبیره متضمن مفاهیمی بسیار عالی و مطالبی بدیع است.

از دیگر زیارات بر جای مانده از امام هادی علیه السلام، زیارت غدیر است که در آن هم خصوصیات و ویژگی های حضرت علی علیه السلام و هم حادثه ی غدیر ذکر شده است.

برخی از سخنان امام هادی علیه‌السلام

«الدُّنْیا سُوقٌ رَبِحَ فیها قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُونَ؛ دنیا همانند بازارى است که عدّه اى در آن سود مى برند و عدّه اى دیگر ضرر و خسارت متحمّل مى شوند».[۶]

«النّاسُ فِى الدُّنْیا بِالاْمْوالِ وَ فِى الاَّْخِرَهِ بِالاْعْمالِ؛ مردم در دنیا به وسیله ثروت و تجملات شهرت مى یابند ولى در آخرت به وسیله اعمال محاسبه و پاداش داده خواهند شد». [۷]

«مَنْ رَضِىَ عَنْ نَفْسِهِ کَثُرَ السّاخِطُونَ عَلَیْهِ؛ هر که از خود راضى باشد بدگویان او زیاد خواهند شد». [۸]

«اِنّ اللّهَ جَعَلَ الدّنیا دارَ بَلْوى وَالاْخِرَهَ دارَ عُقْبى، وَ جَعَلَ بَلْوى الدّنیا لِثوابِ الاْخِرَهِ سَبَباً وَ ثَوابَ الاْخِرَهِ مِنْ بَلْوَى الدّنیا عِوَضا؛ همانا خداوند، دنیا را جایگاه بلاها و امتحانات و مشکلات قرار داد؛ و آخرت را جایگاه نتیجه گیرى زحمات، پس بلاها و زحمات و سختى هاى دنیا را وسیله رسیدن به مقامات آخرت قرار داد و اجر و پاداش زحمات دنیا را در آخرت عطا مى فرماید».[۹]

«الْعُجْبُ صارِفٌ عَنْ طلب الْعِلْمِ، داعٍ إلىَ الْغَمْطِ وَالْجَهْلِ؛ خودبینى و غرور، انسان را از تحصیل علوم باز مى دارد و به سمت حقارت و نادانى مى کشاند».[۱۰]

پانویس

  1. پرش به بالا طبرسی، إعلام الورى، ج‏۲، ص۱۰۹
  2. پرش به بالا بحار الأنوار، ج۵۰، ص۱۱۵
  3. پرش به بالا بحار الأنوار، ج۵۰، ص۱۱۳
  4. پرش به بالا مرکز تحقیقات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، تحلیلی از تاریخ دوران دهمین خورشید امامت.
  5. پرش به بالا الغیبه، شیخ طوسی ص ۲۱۲
  6. پرش به بالا اعیان الشیعه، ج۲، ص ۳۹.
  7. پرش به بالا همان.
  8. پرش به بالا بحارالا نوار، ج ۶۹، ص ۳۱۶،ح ۲۴.
  9. پرش به بالا تحف العقول، ص ۳۵۸.
  10. پرش به بالا بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۳۶۹، ح ۴.

میلاد پنجمین اختر تابناک امامت، امام محمد باقر علیه السلام مبارک باد.

سالروز ولادت حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) امام پنجم شیعیان را به تمامى دوستداران خاندان پاک و مطهر پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) تبریک عرض نموده، از خداوند متعال توفیق پیروى از آن امام همام را خوستاریم.به همین مناسبت مقاله اى هرچند کوتاه راجع به زندگانى و فضایل آن بزرگوار تقدیم خدمت شیعیان آن حضرت نموده، امید آن داریم که مقبول افتد.

ولادت

امام محمد باقر(علیه السلام) در روز اول رجب سال ۵۷ هجرى در مدینه منوّره دیده به جهان گشود، و بار دیگر خورشیدى در آسمان امامت و ولایت طالع گردید.

نام و کنیه:

نام آن حضرت «محمّد» و کنیه آن بزرگوار «أبا جعفر» بود، و از طرف رسول گرامى اسلام ملقب به «باقر» شده بود، و در بین مردم معروف به «باقر العلوم» گشته بود، به معنى شکافنده علوم، و علت هم آن بود که در زمان آن حضرت زمینه مساعدى براى نشر علوم و معارف اسلامى پدیدار شد که تا زمان امامت فرزند بزرگوارشان یعنى امام صادق(علیه السلام) امتداد یافت، و بیشتر روایاتى که در دست است از این دو امام بزرگوار است، و در زمان ایشان بود که عده زیادى از محضرشان استفاده کرده و معارف اسلام و علوم آل محمد(صلى الله علیه وآله) را در سر تا سر دنیاى اسلام منتشر کردند.

پدر و مادر

پدر بزرگوار امام محمد باقر(علیه السلام) حضرت امام زین العابدین و سید الساجدین على بن الحسین(علیه السلام)، و مادر مکرمه آن حضرت دختر امام مجتبى(علیه السلام) به نام «ام عبدالله» و از این جهت آن حضرت از پدر و مادر منتسب به خاندان گرامى رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) بودند.

گوشه اى از فضایل و مناقب آن حضرت:

حضرت امام محمّد باقر(علیه السلام) از میان برادران خویش جانشین پدرش على بن الحسین(علیهما السلام) و وصىّ و امام پس از او بود، و در فضیلت، و دانش، و زهد و بزرگوارى بر همگان برترى داشت. مرحوم مفید در این باره مى نویسد: از همه برادران در میان شیعه و سنّى نامش بلندتر و در قدر و مرتبه بزرگ تر بود، و از هیچ یک از فرزندان امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) آن اندازه از علم دین و آثار و روایات و علوم قرآن و فنون مختلف آشکار نشد که از آن حضرت به ظهور پیوست، و بازماندگان از صحابه رسول خدا(ص) و بزرگان از تابعان و رؤساى فقهاى مسلمین همگى معالم دین و احکام را از این بزرگوار روایت کرده اند، و در فضل و دانش سرآمد دانشمندان و ضرب المثل همگان بود، و در وصف علم و دانش او شعرا و نویسندگان اشعارى سروده و قلم فرسایى ها کرده اند.

بشارت پیامبر به جابر:

در روایتى امام صادق(علیه السلام) از امام محمّد باقر(علیه السلام) نقل مى کند که فرمود: روزى بر جابربن عبدالله انصارى وارد شدم، پس بر او سلام کردم، و او جواب سلام داده و پرسید: کیستى؟ و این در حالى بود که جابر نابینا شده بود. من گفتم: محمّدبن علی بن الحسین هستم، جابر گفت: پسر جان پیش بیا، من به نزدیک او رفتم و او دست مرا بوسید، سپس خواست پاى مرا ببوسد من نگذاشتم، بعد گفت: رسول خدا(صلى الله علیه وآله) تو را سلام رسانیده، من گفتم: درود و رحمت و برکات خدا بر رسول او باد، اى جابر چگونه رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به من سلام رسانید؟ گفت: روزى خدمت آن حضرت بودم، به من چنین فرمود: اى جابر شاید تو زنده بمانى تا مردى از فرزندان مرا دیدار کنى که نامش محمّدبن على بن الحسین است، که خدا نور و حکمت بدو بخشید، پس اى جابر سلام مرا به او برسان.و از عبدالله بن عطاى مکّى که یکى از دانشمندان است نقل شده که گفت: ندیدم دانشمندان را نزد هیچ کس آنقدر احساس کوچکى و کم قدرى کنند که نزد امام محمّدباقر(علیه السلام) احساس مى کردند، و من خودم حکم بن عتیبه را با آن قدر و منزلت دیدم که همچون کودکى بود که نزد استاد خود نشسته است. و جابربن یزید جعفى با آن علم و دانشى که داشت هرگاه چیزى از آن حضرت روایت مى کرد چنین تعبیر مى نمود: براى من حدیث کرد وصىّ اوصیاء، و وارث علوم انبیاء، محمّدبن على بن الحسین(علیهما السلام).و عبدالرحمن حجّاج از امام صادق(ع) نقل کرده که آن حضرت فرمود: محمّدبن منکدر (یکى از دانشمندان اهل سنت) مى گفت: باور نداشتم على بن الحسین فرزندى به یادگار گذارد که فضل و دانشش مانند خود او باشد تا اینکه پسرش محمّدبن على را دیدم، پس من خواستم او را موعظه کنم و اندرز دهم ولى او مرا موعظه کرد، اصحابش به او گفتند: به چه چیز ترا موعظه کرد؟ گفت: من در ساعتى که هوا بسیار گرم بود به سوى جایى از اطراف مدینه بیرون رفتم، در راه به محمّدبن على برخوردم ـ و او مردى تنومند و فربه بود ـ دیدم بر دوش دو غلام خود تکیه زده بود، من با خود گفتم: بزرگى از بزرگان قریش در این هواى گرم با این حال براى به دست آوردن مال دنیا بیرون آمده، هم اکنون او را موعظه خواهم کرد.به همین قصد نزدیک او شدم و گفتم خداى کارت را اصلاح کند، بزرگى از بزرگان قریش در این گرما با این حال از خانه در طلب دنیا بیرون آمده، اگر مرگ ترا در این حال دریابد چه خواهى کرد؟ آن حضرت دست از روى دوش آن دو غلام برداشت و روى پا ایستاد و گفت: به خدا قسم اگر مرگ مرا در این حال دریابد در حال طاعت و عبادت خداوند از دنیا رفته ام، زیرا در این گرما کار مى کنم براى آنکه دست خویش به سوى مردم و امثال تو دراز نکنم، بلى من تنها از یک حالت مى ترسم، و آن حالى است که مرگ مرا دریابد و در حال معصیتى از معاصى خداوند متعال باشم، پس به آن حضرت گفتم: خداى ترا رحمت کند خواستم ترا موعظه کنم، لکن تو مرا پند دادى.

کلامى از امام باقر(ع)

در اینجا این مقال کوتاه را با دو حدیث از امام باقر(ع) به پایان مى بریم.۱. آن حضرت از پدرانش از رسول خدا(ص) روایت کرد که آن حضرت فرمود: سخت ترین کارها سه چیز است. اوّل: مواسات برادران دینى در مال، دوّم: آنکه در برخورد با مردم جانب انصاف را داشته باشى، سوم: یاد خداوند در هر حال.۲. حسن بن صالح مى گوید: از امام محمّد باقر(ع) شنیدم که فرمود: آمیخته نشده است چیزى به چیز دیگر که بهتر از آمیخته شدن حلم و بردبارى به علم و دانش باشد.در پایان بار دیگر این مناسبت بزرگ را به همه شیعیان تبریک گفته و امیدواریم همه ما سعادت آن را داشته باشیم که از شیعیان آن حضرت به شمار آییم.

شهادت حضرت ام البنین سلام الله علیها پیشاپیش تسلیت باد.

فاطمه بنت حِزام مشهور به اُمّ‌البَنین (درگذشت: ۶۴ق) از همسران امام علی(ع) و مادر حضرت عباس بود. او همچنین مادر عبدالله، جعفر و عثمان است که هر چهار تن در روز عاشورا به شهادت رسیدند. پس از واقعه کربلا، ام البنین به همراه نوه‌اش عبیدالله بن عباس بن علی و جمعی از مردم مدینه روزهای زیادی را در قبرستان بقیع برای امام حسین(ع) و فرزندانش سوگواری می‌کردند. مدفن ام البنین در قبرستان بقیع است.

عالمان شیعه شجاعت، فصاحت و علاقه‌ ام البنین به اهل بیت به‌ویژه امام حسین(ع) را ستوده و از او به نیکی و بزرگی یاد کرده‌اند. به گفته شهید ثانی و مقرم ام البنین نسبت به خاندان پیامبر، محبت شدیدی داشت و خود را وقف خدمت به آنان کرده بود؛ به همین دلیل اهل بیت نیز برای او احترام ویژه قائل بودند و در روزهای عید، نزد او می‌رفتند.

نسب و درگذشت

ام‌البنین فرزند حِزام بن خالد یا حرام بن خالد از قبیله بنی کلاب[۱] و لیلی یا ثمامه دختر سهل بن عامر بن مالک است.[۲]

از تاریخ وفات ام‌البنین اطلاع دقیقی در دست نیست. گفته شده او در ۱۳ جمادی‌الثانی ۶۴ق از دنیا رفته و در بقیع دفن شده است.[۳] برخی نیز وفات او را در ۱۸ جمادی‌الثانی ۶۴ق دانسته‌اند.[۴] برخی مدعی شده‌اند که برای زنده بودن ام‌البنین پس از واقعه کربلا دلیل مستندی وجود ندارد.[۵]

ازدواج با حضرت علی(ع)

پس از شهادت حضرت فاطمه(س)، امام علی(ع) با برادرش عقیل که در نسب‌شناسی عرب خبره بود، درباره انتخاب همسری که اصیل باشد و فرزندانی دلیر و جنگاور بیاورد، مشورت کرد. عقیل، فاطمه بنت حزام را پیشنهاد کرد و علی(ع) با او ازدواج کرد.[۶] درباره اینکه او بعد از حضرت فاطمه(س) همسر دوم یا سوم امام علی بوده است اختلاف وجود دارد.[۷] گفته شده، ام‌البنین پیش از ازدواج با حضرت علی(ع)، با شخص دیگری ازدواج نکرده بود.[۸]

بر اساس برخی نقل‌های تاریخی امام علی(ع) بعد از شهادت حضرت فاطمه(س) با امامه نوه پیامبر(ص) و دختر زینب ازدواج کرد.[۹] و برخی نیز بر اساس روایتی از امام صادق(ع) معتقدند که‌ ام‌البنین اولین همسر امام بعد از حضرت فاطمه(س) بوده است.[۱۰] برخی معتقدند بر اساس اینکه اولین فرزند ام‌البنین در سال ۲۶ ق به دنیا آمده است ازدواج امام علی(ع) با ام‌البنین قبل از سال ۲۳ هجری بوده است، اما برخی دیگر سال ازدواج آنها را ۱۳ یا ۱۶ قمری می‌دانند چرا که بین ازدواج آنها و تولد حضرت عباس(ع) بزرگترین فرزندشان ۱۰ سال فاصله بوده است.[۱۱]

گفته شده پس از گذشت مدتی از ازدواجشان، ام‌البنین به امام علی(ع) پیشنهاد کرد او را به نام اصلی‌اش که فاطمه بود، صدا نزند، تا حسنین(ع) با شنیدن نام فاطمه به یاد مادرشان نیفتند. از این رو امام علی(ع) او را ام‌البنین [مادر پسران] نامید.[۱۲]

ام‌البنین چهار پسر به نام‌های عباس، عبدالله، جعفر و عثمان به دنیا آورد. هر چهار فرزند او در واقعه کربلا به شهادت رسیدند.[۱۳]

ام البنین بعد از واقعه کربلا

ام‌البنین در واقعه کربلا حضور نداشت. هنگامی که کاروان اسیران کربلا وارد مدینه شد و او از شهادت فرزندانش باخبر شد؛ از سرنوشت امام حسین(ع) پرسید و وقتی که خبر شهادت امام حسین(ع) را هم شنید. گفت:‌ «ای کاش فرزندانم و تمامی آنچه در زمین است فدای حسین می‌شد و او زنده می‌ماند.» این سخنِ او را برخی دلیل دلدادگی عمیق او به اهل بیت و امام حسین(ع) دانسته‌اند.[۱۴]

جایگاه قبرها در بقیع

  • سوگواری ام البنین برای فرزندان

ام البنین پس از باخبر شدن از شهادت فرزندانش، هر روز با نوه‌اش عبیدالله (فرزند عباس) به قبرستان بقیع می‌رفت و در آنجا اشعاری که خود سروده بود، می‌خواند و می‌گریست. اهل مدینه گرد او جمع می‌شدند و همراه او گریه می‌کردند، گفته شده که مروان بن حکم یکی از حاکمان مدینه، نیز با آنان همراه می‌شد.[۱۵]

ام البنین را ادیب و شاعری فصیح و اهل فضل و دانش دانسته‌اند[۱۶] که در رثای حضرت عباس این اشعار را سروده بود و می‌خواند:

یا من رَاَی العباس کرّ علی جماهیر النقد
و وراه من ابناء حیدر کل لیث ذی لبد
انبئت اَنّ ابنی اصیب براسه مقطوع ید
ویلی علی شبلی اما ل براسه ضرب العمد
لو کان سیفک فی ید یک لما دنا منه احد[۱۷]

«ای کسی که عباس را دیدی که بر دشمن حمله می‌کرد و فرزندان حضرت علی(ع) پشت سر او بودند. می‌گویند دست فرزندم قطع شده و بر سرش عمود فرود آمده. اگر شمشیرت را در دست داشتی کسی به تو نزدیک نمی‌شد»[۱۸]

جایگاه‌ ام البنین نزد شیعیان

مزار ام البنین در قبرستان بقیع

عالمان شیعه شجاعت، فصاحت و علاقه‌ ام البنین به اهل بیت به‌ویژه امام حسین(ع) را ستوده و از او به نیکی و بزرگی یاد کرده‌اند.[۱۹] به گفته شهید ثانی و مقرم ام البنین نسبت به خاندان پیامبر، محبت شدیدی داشت و خود را وقف خدمت به آنان کرده بود. اهل بیت نیز برای او احترام ویژه قائل بودند و در روزهای عید، نزد او می‌رفتند.[۲۰] باقر شریف قرشی نیز گفته است در تاریخ زنی همچون ام البنین دیده نشده که نسبت به فرزندان هووی خود محبتی خالصانه ورزد و آنان را بر فرزندان خویش مقدم بدارد.[۲۱]

سید محمود حسینی شاهرودی (متوفی ۱۳۹۴ق) از مراجع تقلید شیعه گفته است من در مشکلات، برای ام البنین صد مرتبه صلوات می‌فرستم و حاجت می‌گیرم.[۲۲] برخی گزارش‌ کرده‌اند که‌ ام البنین در میان زنان شیعه جایگاه ویژه‌ای دارد، زنان ایرانی برای برآورده شدن حاجات خود و همچنین برای بالا بردن نیروی شکیبایی و تحمل مصائب به او متوسل شده و سفره‌های نذری به نام او برگزار می‌کنند.[۲۳] همچنین در برخی از مناطق شیعی سفره‌هایی با نام «سفره مادر حضرت ابوالفضل» یا «سفره‌ ام البنین» مرسوم است.[۲۴]

تک‌نگاری

ستاره درخشان مدینه درباره ام البنین توسط علی ربانی خلخالی نوشته شده است. این کتاب در سال ۱۳۷۸ش توسط انتشارات مکتب الحسین در قم منتشر شده است.[۲۵] این اثر با عنوان «ام البنین النجم الساطع فی مدینه النبی الامین»، توسط سید علی جمال اشرف به زبان عربی ترجمه شده و در انتشارات دارالکتب اسلامی در ۲۰۰۳م در قم چاپ شده است.[۲۶]

پانویس

  1. پرش به بالا المظفر، موسوعه بطل العلقمی، ۱۴۲۹ق، ج۱، ص۱۰۰؛ کلباسی، خصائص العباسیه، ۱۳۸۷ش، ص۶۳.
  2. پرش به بالا ابن عنبه، عمده الطالب،‌ ۱۳۸۱ق، ص۳۵۶.
  3. پرش به بالا ربانی خلخالی، چهره درخشان قمر بنی‌هاشم،‌ ۱۳۷۶ش، ج۲، ص۷۶.
  4. پرش به بالا الزهیری الجعفری، أم البنین سیرتها وکراماتها، ۲۰۰۶م، ص۱۶۹-۱۷۰.
  5. پرش به بالا الموسوی المقرم، مقتل الحسین(ع)، ۱۴۲۶ق، ص۳۵۵-۳۵۷.
  6. پرش به بالا ابن عنبه، عمده الطالب، ۱۳۸۱ق، ص۳۵۷.
  7. پرش به بالا زجاجی کاشانی، سقای کربلا، ۱۳۷۹، ص۸۳.
  8. پرش به بالا نگاه کنید به: الاوردبادی، موسوعه العلامه الاوردبادی، ۱۴۳۶ق، ج۷، ص۴۷-۴۹.
  9. پرش به بالا برای نمونه نگاه کنید به: ابن اثیر، اسدالغابه، ۱۴۰۹ق، ج۶، ص۲۲۲.
  10. پرش به بالا کلباسی، خصائص العباسیه، ۱۳۸۷ش، ص۶۵.
  11. پرش به بالا محمودی، ماه بی‌غروب، ۱۳۷۹ش، ص۳۱؛ زجاجی کاشانی، سقای کربلا، ۱۳۷۹ش، ص۸۹.
  12. پرش به بالا ربانی خلخالی، چهره درخشان قمر بنی‌هاشم،‌ ۱۳۷۶ش، ج۱، ص۶۹.
  13. پرش به بالا اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۳۶۸ق، ص۸۲ -۸۴؛ ابن عنبه، عمده الطالب، ۱۳۸۱ق، ص۳۵۶؛ حسّون، اعلام النساء، ۱۴۱۱ق، ص۴۹۶.
  14. پرش به بالا حسون، اعلام النساء، ۱۴۱۱ق، ص۴۹۶-۴۹۷؛ محلاتی، ریاحین الشریعه، ۱۳۶۴ش، ج۳، ص۲۹۳؛ ر.ک. دخیل، العباس، ۱۴۰۱ق، ص۱۸.
  15. پرش به بالا اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۳۶۸ق، ص۸۵.
  16. پرش به بالا حسون، اعلام النساء، ۱۴۱۱ق، ص۴۹۶-۴۹۷.
  17. پرش به بالا شبر، ادب الطف، دارالمرتضی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۷۱.
  18. پرش به بالا محلاتی، ریاحین الشریعه، ۱۳۶۴ش، ج۳، ص۲۹۴.
  19. پرش به بالا دخیل، العباس(ع)، ۱۴۰۱ق، ص۱۸.
  20. پرش به بالا ربانی خلخالی، ستاره درخشان مدینه حضرت ام البنین، ۱۳۷۸ش، ص۷؛ الموسوی المقرم، قمر بنی هاشم، ۱۳۶۹ق، ص۱۸.
  21. پرش به بالا شریف القرشی، العباس بن علی، ۱۳۸۶ش، ص۲۸.
  22. پرش به بالا ربانی خلخالی، چهره درخشان قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس(ع)، ۱۳۷۶ش، ج۱، ص۴۶۴.
  23. پرش به بالا بلوکباشی، «ام البنین در فرهنگ عامه»، ص۱۸۶-۱۸۸.
  24. پرش به بالا بلوکباشی، «ام البنین در فرهنگ عامه»، ص۱۸۶-۱۸۸.
  25. پرش به بالا ستاره درخشان مدینه، شبکه جامع کتاب گیسوم.
  26. پرش به بالا امّ البنین علیهاالسلام النّجم الساطع فی مدینه النبی الأمین، کتابخانه مدرسه فقاهت.

منابع

  • ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابه، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
  • ابن عنبه، احمد، عمده الطالب فی انساب آل ابی طالب، نجف، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۱م.
  • اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م.
  • الاوردبادی، شیخ محمد علی الغروی، موسوعه العلامه الاوردبادی، تحقیق السید محمد آل المجدد الشیرازی، کربلا،‌دار الکفیل، ۱۴۳۶ق.
  • الزهیری، داود بن عبد الله بن أبی الکرام الجعفری، السیده أم البنین(ع) سیرتها – کراماتها، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، بیروت، ط۱، ۲۰۰۶م.
  • الموسوی المقرم، عبد الرزاق، مقتل الحسین(ع) أو حدیث کربلاء، بیروت، انتشارات مؤسسه الخرسان للمطبوعات، ۱۴۲۶ق.
  • الموسوی المقرم، عبدالرزاق، قمر بنی هاشم، نجف، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
  • بلوکباشی، علی، «ام البنین در فرهنگ عامه»، دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج ۱۰، تهران، مزکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۰ش.
  • حسون، محمد و ام‌علی مشکور، اعلام النساء المؤمنات، تهران، ۱۴۱۱ق.
  • دُخَیّل، علی محمد علی، العباس بن امیرالمؤمنین علیه‌السلام، بیروت، مؤسسه اهل البیت، ۱۴۰۱ق.